و بدانيد كه هيچ چيز نيست، جز كه دارنده اش از آن سير شود و از داشتن آن دلگير، مگر زندگى- كه بر آن چيزى نگزيند- چه در مرگ آسايشى نبيند. و آن همانند سخن حكمت است كه حيات دل مرده است- و داروى جان افسرده-. چشم كور را بينايى است و گوش كر را موجب شنوايى. سيراب كننده تشنه- حقيقت- است، و در آن همه بى نيازى و سلامت، كتاب خدا كه: بدان- راه حق را- مى بينيد، و بدان- از حق- سخن مى گوييد، و بدان- حق را- مى شنويد. بعض آن بعض ديگر را تفسير كند، و پاره اى بر پاره ديگر گواهى دهد. همه آيه هايش، خدا را يكسان شناساند، و آن را كه همراهش شد، از خدا برنگرداند.
شما كين يكديگر را در دل مى داريد، و با هم ساخته ايد و خدا را دوست هم مى شماريد. همچون سبزه پارگين- درون سو گنده، و برون سو رنگين- در دوستى آرزوها همرنگيد، و در به دست آوردن مال با هم در جنگ. شيطان فريفته تان ساخته است، و غرور شما را به سرگردانى درانداخته.- در اين پيكار كه بر پاست- خداوند يارى خواسته من و شماست.
عمر براى رفتن به جنگ با روميان با او راى زد فرمود: خدا براى مسلمانان عهده دار شده است كه حوزه مسلمانى را نيرومند سازد، تا حرمتشان مصون ماند- و دشمن بر آن نتازد-. آن كه آنان را يارى كرد حالى كه اندك بودند و كسى نبود كه يارى شان كند، و دشمنان را از آنان بازداشت حالى كه شمارشان كم بود، و كسى نبود كه بازشان دارد، زنده است و نمى ميرد. هر گاه خود به سوى اين دشمن روى و با آنان روبرو شوى و رنجى يابى، مسلمانان تا دورترين شهرهاى خود، ديگر پناهگاهى ندارند و پس از تو كسى نيست تا بدان رو آرند. مردى دلير را به سوى آنان روانه گردان. و جنگ آزمودگان و خيرخواهان مسلمانان را با او برانگيزان. اگر خدا پيروزى داد، چنان است كه تو دوست دارى و اگر كارى ديگر پيش آمد بارى تو- جاى خويش مى دارى-. پناه مردمان خواهى بود و مرجع مسلمانان.
(ميان او و عثمان نزاعى رخ داد مغيره پسر اخنس، عثمان را گفت: من او را از تو كفايت مى كنم: اميرالمومنين على (ع) مغيره را فرمود:) فرزند لعين ابتر، و درخت بى ريشه و بر، تو مرا كفايت مى كنى؟ به خدا سوگند، كسى را كه تو ياور باشى خدايش نيرومند نگرداند، و آن كه تواش برخيزانى بر پا نماند. از نزد ما بيرون شو، خدايت خير ندهاد، پس هر كار خواهى بكن. كه اگر زنده مانى خدايت از رحمت دور كناد!.
و از سخنان آن حضرت است بيعت شما با من بى انديشه و تدبير نبود، و كار من و شما يكسان نيست. من شما را براى خدا مى خواهم و شما مرا براى خود مى خواهيد. اى مردم! مرا بر كار خود يار باشيد- و فرمانم را پذرفتار-. به خدا سوگند، كه داد ستمديده را از آن كه بر او ستم كرده بستانم و مهار ستمكار را بگيرم و به ناخواه او تا به آبشخور حق كشانم.