ترجمه نهج البلاغه

محمد دشتی

نسخه متني -صفحه : 384/ 15
نمايش فراداده

خطبه 017-داوران ناشايست

شناخت بدترين انسانها دشمن ترين آفريده ها، نزد خدا دو نفرند، مردى كه خدا او را به حال خود گذاشته، و از راه راست دور افتاده است، دل او شيفته بدعت، و مردم را گمراه كرده، به فتنه انگيزى مى كشاند، و راه رستگارى گذشتگان را گم كرده، و طرفداران خود و آيندگان را گمراه ساخته است، بار گناه ديگران را بر دوش كشيده، و گرفتار زشتيهاى خود نيز مى باشد. و مردى كه مجهولاتى به هم بافته، و در ميان انسانهاى نادان امت، جايگاهى پيدا كرده است. در تاريكيهاى فتنه فرو رفته، و از مشاهده صلح و صفا كور است، آدم نماها او را عالم ناميدند كه نيست، چيزى را بسيار جمع آورى مى كند كه اندك آن به از بسيار است، تا آنكه از آب گنديده سيراب شود، و دانش و اطلاعات بيهوده فراهم آورد. روانشناسى مدعيان دروغين قضاوت در ميان مردم با نام قاضى به داورى مى نشيند، و حل مشكلات ديگرى را به عهده مى گيرد، پس اگر مشكلى پيش آيد، با حرفهاى پوچ و توخالى، و راى و نظر دروغين، آماده رفع آن مى شود. سپس اظهارات پوچ خود را باور مى كند، عنكبوتى را مى ماند كه در شبهات و بافته هاى تار خود چسبيده، نمى داند كه درست حكم كرده يا برخطاست؟ اگر بر صواب باشد مى ترسد كه خط ا كرده، و اگر بر خطاست، اميد دارد كه راى او درست باشد. نادانى است كه راه جهالت مى پويد، كورى است كه در تاريكى گمشده خود را مى جويد، از روى علم و يقين سخن نمى گويد، روايات را بدون آگاهى نقل مى كند، چون تندبادى كه گياهان خشك را بر باد دهد، روايات را زير و رو مى كند، كه بى حاصل است. به خدا سوگند نه راه صدور حكم مشكلات را مى داند، و نه براى منصب قضاوت اهليت دارد، آنچه را كه نپذيرد علم به حساب نمى آورد، و جز راه و رسم خويش، مذهبى را حق نمى داند، اگر حكمى را نداند آن را مى پوشاند تا نادانى او آشكار نشود، خون بى گناهان از حكم ظالمانه او در جوشش، و فرياد ميراث بر باد رفتگان بلند است. به خدا شكايت مى كنم از مردمى كه در جهالت زندگى مى كنند، و با گمراهى مى ميرند، در ميان آنها، كالايى خوارتر از قرآن نيست، اگر آن را آنگونه كه بايد بخوانند، و متاعى سودآورتر، گرانبهاتر از قرآن نيست، اگر آن را تحريف كنند، و در نزد آنان، چيزى زشت تر از معروف، و نيكوتر از منكر نيست