اباحمزه انس بن مالك الانصارى الخزرجى خادم و دربان حضرت رسول الله عليه و آله است حضرت بطول عمر درباره وى دعا فرمودند، و او تا زمان عمر عبدالعزيز زنده بود، داراى بيست پسر و هشتاد دختر گرديد، راوى حديث طير مشوى است، نوشته اند او دو هزار و دويست هشتاد و سه حديث از رسول خدا (ص) روايت ميكرد مع ذلك بحال كفر و نفاق در بصره بمرد و در يك فرسنگى آن شهرستان بخاك سپرده شد، بهنگاميكه طلحه و زبير رهسپار بصره شدند حضرت اميرالمومنين انس را فرستادند پيش آنان رفته چيزى را كه از رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره آنان شنيده بود به آنها گوشزد نمايد، و آن چيز اين بود كه طلحه و زبير و انس روزى نزد پيغمبر خدا حاضر و حضرت به آن دو فرمود شما با على خواهيد جنگيد، و باو ستم روا خواهيد داشت، بارى انس رفت و باز آمد عرض كرد يا اميرالمومنين من آن مطلب را فراموش كردم حضرت فرمودند) اگر دروغ بگوئى خدا تو را بسپيدئى بزند كه عمامه آن را نپوشاند، و پس از آن ديگر انس جز با نقاب ديده نشد. سيدرضى (ره) گويد: مراد از آن برص و پيسى است. مترجم گويد: پيدا نيست كه سيد عليه الرحمه روى چه اصلى مبروص گرديدن انس را موكول برسالت او ببصره نموده است در صورتيكه از كوفه تا بصره راه بسيار و اگر چيزى را كه انس بايد بطلحه و زبير تذكر دهد فراموش كرده بود يا نميخواست بگويد بايد همان وقت گفته باشد كه من يادم رفته است مگر اينكه بگوئيم انس بصره رفته است طلحه و زبير او را فريفته و چنين حرفى را يادش داده باشند، لكن آنچه از برخى از كتب ديگر بدست مى آيد اين است كه انس در مجلسى منكر حديث غدير و سخن گفتن اصحاب كهف با آن حضرت گرديد و گفت من چنين چيزها بياد ندارم با اينكه داشت حضرت به تشنگى و برص بر وى نفرين كردند و او ديگر نميتوانست در ماه رمضان روزه بگيرد، و نميتوانست از شدت برص سپيدى صورتش را از مردم پنهان دارد. انتهى.
دلها را روى آوردن و روى گرداندنى است (گاهى منور و عبادات و نوافل را با ميل انجام ميدهند، و گاهى مكدراند و سر باز ميزنند) شما بهنگام روى آوردنشان بكار نوافل واداريد و بكاره روى گردندانشان بهمان انجام واجبات اكتفا كنيد.
قرآن حاوى كار پيشينيان، و خبر آيندگان پس از شما، و حاكم آنچه ميان شما است ميباشد (از آثار گذشتگان پند گيريد، و باخبار آينده حشر و معاد ايمان داشته باشيد، و باحكام الهى كه ويژه خودتان است چنگ در افكنيد و بدان عمل كنيد تا رستگار شويد).
سنگ را بدانجائيكه آمده برگرداندن بايد، زيرا بدى را جز بدى دفع كردن نشايد، سعدى گويد: با بدان بد باش و با نيكان نكو جاى گل گل باش و جاى خار خار