ليقه كمتر در دواتت بگذار (و از گرد و غبارش محفوظ دار) ميدان قلم را گشاده بگير، و بين سطور را فاصله اندازد، حروفت را نزديك بهم بنويس كه اينكار زيبائى خط را شايسته است.
حکمت 308
من پيشواى مومنان، و مال پيشواى فاجران است. سيدرضى (ره) گويد: مراد اين است كه مومنين دنبال من، و بدكاران دنبال مال اند، بدانسانكه زنبور عسل كه از پى رئيس و پيشوايشان روانند
حکمت 309
يهودئى از راه سرزنش به حضرت عرض كرد: شما مسلمانان هنوز پيمبر را دفن نكرده درباره او اختلاف برخاستيد حضرت در پاسخش فرمودند: از او اختلاف كرديم لكن (نه درباره نبوتش بلكه درباره جانشينش لكن) شما يهودان هنوز پايتان از ترى دريا خشك نشده بود كه به پيغمبرتان گفتيد اى موسى براى ما نيز خدائى قرار بده همانطوريكه آن بت پرستان را خدائى است، موسى در پاسخ گفت شما مردمانى هستيد سخت نادان (كه با ديدن آنهمه آيات خدائى و شكافتن دريا و غرق فرعون هنوز خداى را نپرستيده و درخواست ميكنيد همچون بت پرستان باشيد، بنابراين بين شما و مسلمانان فاصله بسيارى است).
حکمت 310
از آن حضرت عليه السلام پرسيده شد: بچه چيز بر همكنان و دلاوران برترى يافتى فرمود هيچكس را ديدار نكردم جز اينكه مرا با كشتنش يارى ميداد، سيدرضى (ره) گويد: اين اشاره بترس و دهشتى است كه از آن حضرت در دلها مى افتاد (و دستشان از كار ميشد)
حکمت 311
آن حضرت عليه السلام فرزندش محمد حنفيه را فرمود: فرزند جانم ترس من بر تو از فقر و تنگدستى است (كه مبادا كاسه صبر را بشكنى و دست در يوزگى بر در اين و آن برى) پناه به خداى از اين فقر، واى از تنگدستى كه آن باعث كاهش دين و زبونى خرد و ريشه دشمنى است (فقر و تنگدستى از تمام بلايا بالاتر است، و اجر صبر آن از تمامت صبرها پر ارجتر، رواياتى در مدح و ذم فقر وارد شده است كه تمام در جاى خود درست و براى اطلاعات بيشترى بكتب مهمه بايد رجوع كرد).
حکمت 312
شخصى از آن حضرت عليه السلام مشكلى پرسيد (گوئيا شرط ادب كه لازمه تعلم است بجاى نياورد) حضرت فرمودند: بپرس براى دانستن و فهميدن، و مپرس بقصد در دشوارى انداختن، زيرا نادانى كه قصدش فرا گرفتن دانش است به دانشمند ماند، و دانشمندى كه منظورش اشكال تراشى است چون آن نادان است.