خطبه 153-در فضائل اهل بيت - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد علی انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 153-در فضائل اهل بيت

از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در پند و اندرز بمردم) شخص خردمند پايان كار خودش را بديده دل نگريسته، و شناساى نشيب و فراز (خير و شر) امور خويش است (و براى روز گرفتاريش از اعمال صالحه توشه گرد مى آورد، تا در آن جهان در آسايش باشد، آگاه باشيد) دعوت كننده دعوت فرمود، و نگهبان نگهبانى نمود (رسول خدا شما را بوسيله دعوت خويش بجايگاهى والا كشانيد، من نيز پس از وى وظيفه خويش را نسبت بشما انجام دادم) پس دعوت كننده را پذيرفتار، و نگهبان را پيرو باشيد (تا از شر گرگهاى درنده شياطين محفوظ باشيد دانسته باشيد كه) گمراهان درياهاى فتنه فرو رفته و چشم از سنتها (ى پيغمبر اسلام) پوشيده، و چنگ در بدعتها (و فسادها) زدند مومنين (از ناچارى) گوشه گرفتند، و خاموش نشستند، و گمراهان دروغ زن بسخن در آمدند (در اثر خاموشى آنان، و سخن گفتن اينان حق، زير پا رفت و خلافت را غصب كرده، همچون پيراهن در تن كردند در صورتيكه) مائيم پيراهن تن، و ياران و گنجور علوم، و درهاى حكمت آن حضرت (خود پيغمبر درباره من فرمود: انا مدينه العلم و على بابها، فمن اراد المدينه فلياتها من بابها، بنابراين بايستى از باب ولايت و دوستى من داخل در مدينه
اسلام شد زيرا) داخل خانه ها جز از درهاى آنها نتوان شد، و وارد شونده از غير درها را در خانه ها دزد مى نامند.

قسمتى از همين خطبه است (در وصف اهل البيت عليهم السلام) آيات كريمه قرآن، و آنچه كه در وصف اهل علم و ايمان است درباره ايشان (اهل البيت) نازل شده، و آنانند گنجهاى رحمت الهى كه (همه گوهرهاى فضائل در آنان مجتمع، و باغستان دلهاى خلايق و اهل ايمان بوجود آنان خرم و مفرح است) اگر لب بسخن گشايند راست گفتار، و اگر لب از سخن بربندند، ديگرى را ياراى پيشى گرفتن بر آنان نيست (زيرا كه هر گاه شخص دانشمند در محفلى خاموشى گزيد، ديگرى را مجال دم زدن نيست) پس البته بايد پيشوا، و جلودار هوش خويش را بكار افكنده، به پيروان خود راست گفته، و از فرزندان آخرت بوده باشد، زيرا كه او از آنجا آمده، و بازگشتش بسوى آنجا است، (و بايد از راه خيرخواهى قوم خويش را از گمراهى و محبت دنيا بازداشته، به آخرت دعوت نمايد تا رستگار شوند) پس آن كسى كه چشم دل گشوده، و كارى را از روى بينش انجام مى دهد، در درجه اول وظيفه او اين است كه بداند آيا آن عمل بزيان و يا سود او است، پس اگر بسود او است آن را انجام دهد، و اگر بزيان او است آن را واگذارد، زيرا آن كس كه از روى نادانى كارى را انجام مى دهد همچون كسى است كه در غير راه سير مى كند، پس دورى او ا
ز راه راست روشن جز بدورى از مقصودش نفزايد، و آن كس كه از روى دانائى كارى را انجام دهد، همچون كسى است كه در راه روشن و مستقيم سير مينمايد (و شاهد مقصد را در آغوش ميكشد) پس شخص بينا بايستى (از روى فكر و انديشه) بنگرد آيا در راه (راست) سير ميكند، يا از آن منحرف شده است (فاعل هر فعلى پيش از بجاى آوردن كار بايد خوشنودى خدا را در نظر گرفته وارد شود، وگرنه دست از آن بكشد،
اى خواننده عزيز) دانسته باش براى هر ظاهر و پيدائى در برابر باطن و پنهانى است، پس آنچه ظاهرش پاكيزه است باطنش هم پاكيزه، و آنچه ظاهرش ناپاك باطنش هم ناپاك است (انسان داراى دو قوه است عقلائى و نفسانى، پس اگر كارهايش بر طبق شرع و عقل شد از باطن بظاهر نيز سرايت كرده، و ظاهرش نيكو خواهد، و اگر افعالش بر وفق ميل و نفس شد، كه ناچارصفاى ظاهر را نيز بخبث باطن تبديل خواهد كرد) مردم، پيغمبر صادق فرمود خداوند بنده را دوست ميدارد، و عملش را دشمن، و عملى را دوست ميدارد، و صاحبش را دشمن (براى ارتباط فرمايش حضرت رسول با سخن حضرت امير ميگوئيم: خداوند مومن را دوست ميدارد، لكن دشمن گناهانى است كه از وى سرميزند، كافر را دشمن ميدارد، و دوست نيكيهائى است كه از وى ظاهر ميشود، نه آن دوستى بحال مومن مادامى كه داراى اعمال زشت است فائده دارد، و نيز نه اين دوستى بحال كافر ماداميكه ملوث به آلودگى كفر است نتيجه ميدهد، پس مومنى كه ظاهرش نيكو است بايستى از گناهان توبه كرده، باطنش را مانند ظاهرش خوب كند، و كافرى كه ظاهرش بد، و بعضى از كارهاى باطنيش خوب است، او هم بايستى از زشتى كفر به نيكى ايمان رو آورد، و اين هر دو وقتى اينطور
ى شدند، البته ظاهر و باطنشان خوب، و خدا دوستدار هر دو است، پس ربط اين دو سخن با هم بخوبى واضح شد فيلا حظ) و بدان براى هر عملى و كردارى گياهى است، و هر گياهى ناگزير از آب، آبها نيز گوناگون است، پس هر چه آب آشاميدنيش گوارا است، درختش نيكو و ميوه اش شيرين است، و هر چه آب آشاميدنيش ناپاك و ميوه اش تلخ است (چنانكه خداوند كريم در قرآن مجيد فرمايد س 7 ى 56 و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه، و الذى خبث لايخرج الا نكدا زمين پاكيزه گياهش باذن پروردگارش پاكيزه ميرويد، و زمينى كه ناپاك است جز گياه ناپاك از آن سر بر نزند).

/ 305