حکمت 137 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد علی انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 137

بسا روزه دارى كه از روزه اش جز گرسنگى و تشنگى بهره نميبرد، بسا شب خيزى كه از برخاستنش (براى نماز شب) جز رنج و بيدارى نمى بيند چه خوش است خواب خردمندان و افطار زيركان

حکمت 138

ايمانتان را با دادن صدقه سياست و نگهدارى كنيد (همانطور كه شخص سياستمدار با راى صائب كشور را حفظ ميكند) و اموالتان را با دادن زكوه در پناه گيريد، و موجهاى بلا را با دعاء از خويش دفع دهيد.

حکمت 139

از سخنان آن حضرت عليه السلام است بكميل ابن زياد نخعى (كه شرح حالش از اين پيش مرقوم افتاد) كميل گفت اميرالمومنين عليه السلام وقتى دست مرا گرفت و بوادى پشت كوفه و از آنجايم بصحرا برد همينكه وارد صحرا شد ديدم آن درياى تيار علم و دانش متموح شده و همچون اشخاص ستم رسيده) آهى سوزان از سينه تنگ بركشيد و فرمود: كميلا اين دلها ظرفهاى دانش اند و نگهدارنده ترين دل بهترين آن دلها است، كميلا آنچه برايت ميگويم (نيك بشنو و درست در خزينه خاطرت بسپار) همانا مردمى كه در جهانند سه دسته اند، نخست عالمى است ربانى (كه دل از دست هواجس نفسانى رهانده، و شاهباز بلند پرواز روحش به نيروى عشق خداى با عرشيان بپرواز است) دوم دانشجوئى است كه در جستجوى راه رستگارى است (و همى خواهد زنگار شبهات و اوهام را از آينه درون بزدايد و سالكان طريق حق پرستى را همراه گردد) سومين دسته آنان اند كه همچون مگسان ضعيف و ناتوان و بدنبال هر صدائى و با هر بادى روان اند، اينان كه نه از نور دانشى روشنى جسته و نه بپايه استوارى پناهنده گرديده اند (كوركورانه هر دعوت باطلى را اجابت ميكنند و بدنبال هر صدائى براه ميافتند، فرياد از اينان كه فساد جهان را بني
ان اند) كميلا دانش بهتر از دارائى است زيرا دانش نگهدارنده تو است، در صورتيكه مال را تو بايد نگهدارى كنى، بذل و بخشش مال را كم ميگرداند، و حال آنكه دانش با بخشش فراوانتر ميگردد و آنكه با مال و ثروت پرورش يافته است با نابودى آن نابود است (لكن دانش در دنيا و آخرت با انسان باقى است) اى پسر زياد شناسائى و تحصيل علم و دانش (ركنى از اركان) دين است و مدار دين با دانش ميچرخد (عمل جاهل و بدون نورافكن دانش نميتوان راه خداپرستى را پيمود) بشر در دوران زندگانيش راه فرمانبردارى از خداى را با علم ميپيمايد، و پس از مرگش به نيروى دانش نام نيك از خويش بيادگار ميگذارد، هميشه حكومت بدست علم است و مال محكوم و مغلوب و در شرف فنا است. كميلا گرد آورندگان مال در عين زندگى مرده اند (و هيچ اثرى بر وجودشان مترتب نيست) لكن دانشمندان تا دنيا دنيا است زنده اند (و بشر از آثار وجوديشان استفاده مينمايد) پيكرهايشان خاك و ناپيدا و لكن عكسهايشان در دلها پاى بر جا است، آنگاه حضرت دست بر سينه مبارك زده فرموده كميل متوجه باش، درون سينه من دانش فراوانى انباشته شده است (از علوم و معارف الهيه كه بشر معاصر من توانائى شنيدن و فراگرفتن آن را ندارد. يا رب
جوهر علم لو ابوح به لقيل لى انت ممن يعبد الوثنا چه خوش بود اگر كسانى پيدا ميكردم كه تاب تحمل آن را ميداشتند (و اندكى از اين بار گران دانش را بر دوششان ميگذاشتم) آرى چنين كسانى را مييابم لكن بر وى ايمن نيستم زيرا كه او دين و دانش را براى پيشرفت دنيايش خواهان است و نعمتها و حجتهاى خدا را عليه بندگان و دوستان خدا بكار ميبرد.

آرى خداى من (با تمام اين اوصاف كه گفته آمد باز هم در هيچ عصرى) زمين از حجتى كه برپا دارنده دين خدا باشد خالى نيست، حال آن امام و حجه يا (مانند هر يك از ائمه يازده گانه) پيدا و مشهود است و يا همچون امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف) ترسان و پنهان است، تا اينكه دلائل و حجج آنها ضايع نگردد (با اينكه اين فرمايش حضرت دليل واضحى است بر حقيقت مذهب شيعه و وجود ائمه اطهار سلام الله عليهم اجمعين با اين وصف ابن ابى الحديد معاند بى انصاف بايراد تاويلات بارده برخاسته در صفحه 313 جلد 3 گويد شايد مراد حضرت اوتاد و ابدال باشند لكن در اقامه دليل درمانده است ما از اين مردك نانجيب ميپرسم اين اوتاد و ابدال كيانند و در چه زمان يكى از آنها در بين مردم ظاهر شده اند، تو كه بقول خودت اهل اطلاع و تاريخ هستى چطور شد كه حقى براى يك مرتبه در تاريخ خودت از آنان نام نبردى بارى حضرت فرمايد) آنان چندند و كجايند، سوگند با خداى كه آنان از حيث شماره كم و از حيث رتبه و منزلت در نزد خداى بسى بزرگ و ارجمندند، خداوند حجتها و آيات باهره خويش را بوسيله آنان نگهدارى ميكند، تا اينكه آنها آن آيات را روشن را بكسانى مانند خودشان (از شيعي
ان) بسپاراند، و تخم آيات را در دلهاى مانندگان خويش بپاشند، علم و دانش با حقيقت و بينائى به آنان رو آورده، و مباشر روح ايمان و يقين گرديده اند، و آنچه را كه اهل عيش و لذات دنيا سختش شمرده اند، آنها آن را بر خويش آسان گرفته اند، و به آنچه كه جهال و نادانان از آن ترسان اند مانوس اند در جهان با پيكرهائى زندگانى كردند كه جانهاى آن پيكرها بجاهائى بس بلند پيوسته اند (و شاهباز بلند پرواز روحشان در ملكوت اعلا بسير و تفرج اند) اينان اند جانشينان خداى در روى زمين كه بشر را بسوى دين خداى ميخوانند، آه آه كه تا چه اندازه دلباخته ديدار آنانم (تا مگر اندوه دل را فرو نشانم، و كمى سينه را از بار گران دانش سبك سازم ولى چه توان كرد كه دست تقدير آنان را در روزگارى كه من نيستم بوجود خواهد آورد) اى كميل اكنون اگر خواستى باز گرد (كه آزادى).

/ 305