هر آنچه از مالت پندت داد از دستت نرفته است (بلكه با آن مال از دست رفته پند بدست آورده را خريده).
حکمت 188
اين دلها از فكر و انديشه خسته ميشوند، بدانسانكه پيكرها از كار ملول ميگردند، پس براى آنها نكوئيهاى حكمت را جويا شويد (و از خستگيشان برهانيد) اين فرمايش حضرت بعينه همان سخن 92 ميباشد، و نمى دانم بچه مناسبت اغلب شراح آن را تكرار كرده اند، مترجم گويد: مرحوم سيدرضى اعلى الله مقامه الشريف اول نهج البلاغه متذكر شد كه ممكن است سخنى از روى سهو و نسيان تكرار شده باشد و اين يكى از همان جاها است كه شراح هم از نظر حفظ امانت شايد از هم تقليد كرده باشند.
حکمت 189
در آن هنگام كه آن حضرت (ص) سخن پوچى خوارج را شنيدند كه ميگفتند: حكم و فرمانى جز از براى خدا نيست حضرت فرمودند: سخن حقى است كه بدان باطل را اراده ميكنند( وگرنه احكام خداى را ناگزير..... بايد اجرا نمايد.
حکمت 190
آن حضرت عليه السلام درباره مردم لاابالى و ناشناس (كه در هنگامه ها و بازارها و غير بازارها گرد مى آيند) فرموده است: آنها مردمى هستند چون گرد آيند زيان رسانند، و چون پراكنده گردند سود رسانند گفتند (يا اميرالمومنين) زيان اجتماعيشان را دانستيم، سود پراكنده گيشان كدام است فرمود: پيشه وران بكار و كسب خود باز ميگردند (و چرخهاى اقتصادى را بگردش انداخته) آنگاه مردم از آنان منتفع ميشوند مثل اينكه بناء سر بنائى، و بافنده بمركز بافندگى، و نانوا بتنور نان پختن باز ميگردد.
حکمت 191
مردى جنايتكار نزد آن حضرت آورده شد تنى چند از مردم ولگرد با او بودند حضرت فرمودند: لا مرحبا بوجوه قوم لاترى الا عند كل سواه ناخوش باد روهاى كسانيكه جز در زشتكاريها ديده نميشوند.
حکمت 192
با هر كسى دو فرشته است كه او را نگهدارنده اند، همينكه قدر آيد (و روزگارش با پيشامدى سپرى شود) آن دو فرشته او را با قدر واگذارند، براستى كه دوران زندگانى سپرى است استوار (كه تا آن بسر نيايد اين بسر نيفتد).