مرد مزاح نكرد از هر نوع مزاح كردنى، جز آنكه پاره از عقلش را رها كرد رها كردنى (ارزان و رايگان)
حکمت 443
بى اعتنائى تو با كسيكه در تو با اعتنا است نقصان عيش و اعتنا كردنت بدانكس كه در تو بى اعتنا است ذل و خوارى است.
حکمت 444
زبير هميشه مردى از ما اهلبيت بشمار ميرفت تا اينكه پسر ميشوم و نانجيبش عبدالله پيدا شد (با پيدايش فرزندى خبيث مانند عبدالله زبير از جرگه و در سلك دشمنان ما جاى گرفت تا عاقبت جنگ بصره را سر پاى كرد، و سزاى دشمنى خويش را ديد و چشيد و شرح حال عبدالله زبير و دشمنيهاى او، و سب و دشنامش حضرت امير را و محاورات او با عبدالله بن عباس و محمد حنفيه در تواريخ مسطور است).
حکمت 445
آدم زاده را چه با ناز و افتخار، مگر نه اين است كه او اولش منى، و آخرش لاشه ايست گنديده، نه بخودش روزى رساند، و نه مرگ را از خويش راندن تواند.
حکمت 446
بهنگام بر خدا وارد گشتن (و روز قيامت) دارائى و نادارى معلوم گردد (بسا اشخاص غنى كه فردا فقيراند و در زحمت و بسا اشخاص فقير كه غنى اند و در نعمت).