حکمت 278 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد علی انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 278

مردم درباره چيزى نگفتند خوشا بحالش جز آنكه روزگار براى آن روز بدى را پنهان دارد (و روزى باندوهش دچار سازد).

حکمت 279

آن حضرت را از چگونگى قضا و قدر پرسيدند فرمود: راهى است تاريك آن را ميپيمائيد، و دريائى است در آن شناورى نكنيد، و راز مكنون خدا است خويشتن را در آن به رنج نيفكنيد (كه سرگردان ميشويد، و بجائى نمى رسيد).

حکمت 280

هنگاميكه خداوند بنده را خوار سازد دانش را از وى باز گيرد (و توفيقش ندهد كه باحكام الهى عمل كند و موجبات نيكبختى را فراهم سازد).

حکمت 281

در دوران گذشته مرا برادر و يارى بود كه جهان را بديده خوارى و كوچكى ميديد و بهمين جهت من او را رادمرد و بزرگوار ميديدم (مفسرين در اين فرمايش گوناگون سخن رانده اند كه آيا اين برادريكه حضرت فرموده اند كيست، برخى گفته اند آن برادر رسول خدا (ص) بوده است لكن از اينكه فرموده اند و كان ضعيفا مستضعفا آن را بر ديگرى حمل نموده اند، عده گفته اند ممكن است ابوذر غفارى باشد، لكن از اينكه فرموده اند فهو ليث غاد وصل واد متوقف اند زيرا ابوذر مردى دلير و جنگاور نبوده است، برخى مقداد بن اسود كندى را كه در عين زهد مردمى جنگى بوده است مورد فرمايش حضرت دانسته اند لكن مختار ابن ابى الحديد اين است كه اين كلام جارى مجراى مثل و مربوط بشخص معينى نيست، مترجم گويد: ممكن است چنين كسى حضرت جعفر بن ابيطالب كه هم برادر حضرت و هم مردى جنگاور و هم مودب به آداب اسلامى بوده است باشد، بارى حضرت فرمايد آن برادر) شكمش بر وى سلطنت نداشت، و چيزيكه نمييافت آرزو نميكرد، و اگر مييافت پر بكار نميبرد، بيشتر روزگارش را بخاموشى ميگذراند، اگر ميگفت بر گويندگان غالب ميشد، و تشنگى پرسندگان را (بزلال سخنان شيرين) فرو مينشايند، ناتوان و فروتن بود،
مردم هم ناتوانش مى پنداشتند بهنگام جوشش و كوشش شير پر خشم و مار پر زهر صحرا بود (در كار امر بمعروف و نهى از منكر باكى از نكوهشگران نداشت، و با كمال سختى بكار ميپرداخت) تا نزد قاضى نمى آمد، برهان و دليل نمى آورد و (بصرف ظن) كسى را سرزنش نميكرد، بكاريكه در مانند آن بهانه ميجست تا اينكه عذر او را مى شنيد، از درد نميناليد و دم نميزد، مگر وقتى كه بهبودى مييافت، هر چه ميگفت ميكرد، و هر چه نميكرد نميگفت اگر در گفتن بر وى غلبه ميجستند در خاموشى بر وى غالب نميشدند، در شنيدن حريصتر بود، تا در گفتن اگر يكمرتبه دو كار پيش مى آمد ميديد تا كدام يك از آن دو بخواهش نفس نزديكتر است با آن به مخالفت برميخواست، بنابراين شما راست كه اين خوهاى نيك را فرا گيريد، و به آنها تمايل و دلبستگى داشته باشيد، اگر همه را نتوانستيد پس بدانيد درك اندك بهتر از ترك بسيار است.

حکمت 282

اگر خداوند مردم را بر گناه و نافرمانى خود نترسانده بود، سزاوار بود مردم بشكرانه نعمتهايش او را معصيت نكنند.

/ 305