دانشمندان را سخن اگر درست افتد دارو و اگر نادرست افتد درد است.
حکمت 258
مردى از آن حضرت عليه السلام خواستار شد ايمان را به او بشناساند كه چيست، فرمود: چون فردا شود نزد من آى تا جائيكه همه مردم آن را بشنوند تو را آگهى دهم كه اگر گفتار مرا از ياد بردى ديگرى حفظش رها ميكند. سيدرضى (ره) گويد: پاسخى كه حضرت بوى دادند ما در باب گذشته (سى ام) كه فرمود: الايمان على اربع شعب. بيان كرديم.
حکمت 259
اى آدم زاده امروز غم و فرداى نيامده را مخور (و براى روزى آن تلاش مكن) كه آن فردا اگر جزو زندگى تو باشد، خداوند روزيت را در آن خواهد رسانيد.
حکمت 260
دوستت را باندازه كه شايد دوست دار شايد روزى دشمنت گردد، دشمنت را باندازه كه بايد دشمن دار شايد روزى دوستت شود (نه در دوستى آن افراط كن. نه در دشمنى اين تفريط)
حکمت 261
مردم در دنيا دو دسته اند: يكى آنكه فقط در جهان تيمار جهان خورد، و براى جهان كار كند، جهانش چنان گرفتار ساخته است كه بكلى از ياد آخرتش بدر رفته است، از تنگدستى بازماندگانش ترسان، و فقر بر خود را ترسان نيست، و يا خود را در تنگى و فشار ميگذارد، تا ديگران آسوده باشند، بيچاره اين كس كه عمرش را در سود ديگرى تباه ميكند (و بروز تنگدستى و بيچارگى خويش نمى انديشد)، ديگر كسى است كه همه غم آخرت خورد و براى آن جهان كار كند، چنين كس را بدون كوشش و كنكاش جهان بسويش روى آورد، و دو بهره را يكجا دريابد دنيا و آخرت را مالك شود. صبح ميكند در حاليكه (نزد مردم دنيا محترم و) نزد خداى آبرومند است از خدا حاجتى نخواهد كه روا نسازد.
حکمت 262
چنين گفته اند: كه در زمان عمر بن الخطاب سخن از بسيارى زيورهائيكه بهديه براى كعبه آورده بودند بميان آمد، گروهى گفتند كعبه را با زيور چكار اگر آنها را برداشته صرف سپاهيان اسلام كنى كارى خوب است، و اجرش هم بيشتر است، عمر هم تصميم گرفت اينكار را عملى كند از حضرت اميرالمومنين عليه السلام در اينباب پرسيد حضرت فرمودند در دورانيكه قرآن بر پيمبر صلى الله عليه و آله نازل گرديد اموال چهار قسم بود، يكى مال مسلمانان كه مقرر شد بين ورثه از روى حساب قسمت گردد. دوم فيئى (يعنى مالى كه بدون جنگ از دشمن بچنگ مى افتد) كه نباشد بمستحقين داده شود. سوم خمس كه مقرر شد جائيكه خدا مقرر فرموده گذارده شود چهارم صدقات كه آنرا هم خدا بجاى خودش قرارش داد در آن روزها هم كعبه داراى زيورها بود و خدا خود بدون فراموشى آنرا بحال خودش واگذارده است و جا و مكان آن برايش پنهان نبود، بنابراين تو هم آنرا بجائى كه خدا و رسولش قرارش داده اند قرارش ده، اينجا است كه فرياد عمر بلند شده و گفت: اگر تو نبودى ما رسوا شده بوديم، و زيورها را بجاى خودش واگذاشت.