خطبه 144-فضيلت خاندان پيامبر - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد علی انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 144-فضيلت خاندان پيامبر

از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (كه در فضائل و مناقب ائمه اطهار صلوات الله عليهم اجمعين 373 بيان فرموده: خداوند تعالى پيغمبرانش را (بسوى بندگانش) برانگيخت با آن چيزيكه آنها را به آن اختصاص داده بود از وحى (و معجزات و كارهاى خارق العاده كردن از قبيل مرده زنده نمودن و عصا را اژدها كردن و ماه را شكافتن) و آنها را حجت براى خلقش قرار داد، و راه عذر آنان را (كاملا) بست، تا لازم نشود حجت ديگرى از براى آنان اقامه كند، پس هر يك از آن پيغمبران مردم را بزبانى راستگو بسوى راه حق خواندن گرفتند (و بشر را از تيه ضلالت به شهرستان هدايت كشانيدند. آگاه باش به درستى كه خداوند احوال خلق را هويدا ساخت هويدا ساختنى (نيكو لكن) نه براى اين كه او به آنچه كه نهان داشتند از رازهاى نگهداشته شده، و مكنونات خاطرهاى آنان نادان باشد، بلكه براى اين كه آنها را آزمايش كند (همانطوريكه گاهى مولائيكه كاملا به احوال بندگانش عالم است آنها را براى تمام حجت بكارى ميگمارد، و امتحان مينمايد و ميخواهد ببيند) تا هر كدام نيكوكارتر جزاى او را ثواب و يا (هر كدام بدكارتراند) او را عقاب دهد. كجايند كسانى كه خيال ميكردند آنها راسخ، و ثابت در
علم هستند بدون ما، و بر ما دروغ بسته و ظلم ميكردند براى اين كه خدا ما را (به رتبه خلافت و امارت) بركشيده، و آنها را (بواسطه نالايقى و بدگوهرى از اين مقام) واگذارده (علوم خويش را) بما عطا فرموده، و به آنان حرام نموده (برحمت خويش) ما را داخل و آنها را (از آن) خارج فرموده، بواسطه ما است كه هدايت (بهدايت يافتگان) عطا گرديده، و كورى (از بينندگان) برده شده است، بدرستيكه امامان و پيشوايان (خلق و جانشينان رسول خدا) از قريش و ثابت در بطن هاشم اند، و اينمقام صلاحيت از براى غير بنى هاشم نداشته، و غير از آنها هم صلاحيت اين مقام را ندارد (از فرمايش حضرت كه ميفرمايد امامت در قريش و خاص بنى هاشم و ديگرى صلاحيت اين مقام را ندارد، كاملا مذهب تشيع اثبات گرديده، و هيچ راه حرفى براى كسى باقى نگذارده ابن ابى الحديد در جلد 2 ص 422 در اينمورد پس از اين كه متشبت بتاويلات بارده گرديده ميگويد: اينجا جاى مشكلى است، و مرا در آن نظرى است و شكى ندارم، كه اين فرمايش از حضرت اميرالمومنين، و سخنى است درست، و پيغمبر در حق او فرموده: حق با على، و على با حق، و اين دو گرد هم ميچرخند. و اين حديث معروف است كه على مع الحق و الحق مع على يدور حيثما د
ار.

قسمتى از همين خطبه است (دنيا پرستان) جهان فانى را گرفته، و آخرت باقى را واگذاشتند، شراب مصفاى اين را ترك، و آب گنديده آنرا آشاميدند، گويا من مينگرم بسوى فاسق ايشان كه با منكر (و حرام خدا) مصاحب و به آن خوگرفته، و با آن موافق گرديده، تا جائيكه موهاى سر او در حرام سفيد، و خلق و خويش با آن منكرات رنگين شده (و عصيان خدا كاملا ملكه او گرديده) همانطوريكه درياى مواج و آتش سوزان در سوزاند و غرق كردن هر چيزيكه باشد در خويش بيباك اند، همانطور او نيز مستانه در حاليكه كف بر لب دارد بسوى محرمات (خدا) روى آورده است (و از هيچگونه گناهى خوددارى نمينمايد) چه شدند آن عقلهائيكه بچراغ هدايت (حق) روشن شدند، كو آن چشمهائيكه (با منتهاى وقت) بسوى نشانهاى تقوى نظر كردند، كجايند دلهائى كه به خدا بخشيده شده (از رضاى به قضاى او پرگرديده) و بر طاعت او پيمان بسته بودند (افسوس كه آنها رفتند و جاى خود را بمردمى دادند كه) آنها هجوم كردند بزخارف جهان و در سر حرام آن با يكديگر نزاع ميكنند، پرچمهاى بهشت و دوزخ براى آنها بر پاى گرديده (راه هدايت و غوايت را بوسيله قرآن كريم نشان داده شدند) پس روها را از بهشت برگردانده، و با كرداره
اى زشتشان بسوى آتش اقبال كردند، پروردگارشان آنها را خواند، پس از او رميده، و بر او پشت كردند، شيطان آنها را دعوت كرد اجابت نموده، به او روى آوردند.

خطبه 145-در فناى دنيا

از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است در بى ثباتى دنيا ايگروه مردمان، جز اين نيست كه شما در اين جهان نشانه هائى هستيد كه مرگها بسوى آن نشانه ها...... مى كند ،با هر جرعه از (شراب) آن يكنوع تيرگى، و در هر لقمه از (طعام)....... است (گوناگون) شما بنعمتى از آن نميرسيد، جز اين كه از نعمتى ديگر جدا ميشويد، و عمر كننده از شما بزودى از عمر آن جهان نميرسد جز اين كه روز ديگرى از دوران خويش را (از دست داده و) تباه ميكند، و در روزى آن تجديد زيادتى نميشود، مگر بتمام شدن روزيكه از پيش براى او بوده، اثرى از براى او زنده نميگردد، جز اين كه اثر ديگرى از او ميميرد، تازه از برايش نو نميشود، جز اين كه تازه ديگرش را كهنه ميسازد، خوشه از برايش سبز نميشود، جز اين كه درو شده را از او ميگيرد، بتحقيق اصولى (پدرهائى) از جهان گذشتند كه با فروع (و فرزندان) آنها ميباشيم، و پيداست كه فرع پس از برطرف شدن اصل پاينده نيست.

قسمتى از همين خطبه است: و هيچ بدعتى (در دين) احداث نشد جز اين كه (در برابر آن فرض و) سنتى ترك گرديد، پس از احداث بدعتها بپرهيزيد، و جاده وسيع (شريعت) را ملازم شويد، زيرا كه چيزهاى قرار داده شد (از جانب خدا و رسول در ديانت اسلام) نيكوترين چيزها، و چيزهاى تازه (كه در دين احداث شده) بدترين اشياء ميباشد.

خطبه 146-راهنمائى عمر

از سخنان آن حضرت عليه السلام است هنگاميكه عمر ابن الخطاب با آنجناب مشورت كرد كه بسركردگى خود با ايرانيان بجنگد، لذا حضرت در پاسخ فرمود: اين امر پيروزى، و شكست دين اسلام (در جنگها وابسته) به بسيارى و كمى سپاه نيست، بلكه اين دين و سپاه خداوندى است كه آنرا نمايان ساخته، و او را يارى و كمك كرده، تا برسد به آنجائيكه بايد برسد و ظاهر گردد در سر جائيكه بايد ظاهر گردد (اسلام با داشتن آن قوانين عاليه و دستورات نورانى خويش اغلب كره ارض را بايد فرا گيرد، و خداوند اين معنى را به مسلمين وعده كرده) و اگر چه عرب امروز (از حيث نفرات بالنسبه به دشمنان خيلى ناچيز و) كمند لكن چون مسلمان اند، بسيار و در پرتو اجتماع و هم آهنگى ارجمند و پيروزمندند پس تو مانند ستون پولادين گردونه در جاى خويش استوار بوده، و آسياى جنگ را بوسيله لشگر عرب بچرخ انداخته و با آنان آتش پيكار را برافروز، زيرا كه تو اگر خودت از مدينه (براى نبرد با عجم) حركت كنى اعراب (و دشمنان اسلام) از اطراف و اكناف كشور بطورى بر تو هجوم كنند كه امر آنچه در پشت سر خود واگذاشته از سر حدات (و دفاع از نقاط دور از مركز) بر تو لازمتر و مهمتر افتد از آنچه كه در پي
ش روى دارى، زيرا فردا اگر ايرانيان نظرشان بر تو افتد گويند اين (پادشاه و خليفه و) اصل عرب است، اگر او را قطع كنيد از رنج جنگ با عرب براى هميشه) آسوده ميشويد، پس اين امر حرص آنان را در كار پيكار شديدتر، و طمع شان را در تو بيشتر ميگرداند، و اما اين كه گفتى عجم براى جنگ با مسلمانان حركت خواهد كرد، پس كراهت خداوند سبحان در حركت آنان پيش از تو است، و او بر تغير چيزيكه از آن كراهت دارد، از تو تواناتر است، ديگر آنكه فزونى شماره آنها را يادآور شدى، پس (بدان) ما در گذشته هيچگاه به دلگرمى زيادتى خويش با دشمن نجنگيديم بلكه به پشتيبانى نصرت و يارى از جانب خدا جنگ كرديم (و پيروز شديم)

/ 305