خطبه 176-درباره حكمين - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد علی انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بندگان خداى بدانيد، مومن در اين سال حلال ميداند آنچه را كه در سال گذشته حلال دانسته، و حرام ميداند آنچه را كه در سال گذشته حرام ميشمرد (مومن كه پيرو قرآن و پيغمبر است حلال و حرام محمد را تا قيامت حلال و حرام ميداند، و از نزد خويش اظهار عقيده نميكند) و بدعتهائيكه مردم احداث كرده اند، بر شما حلال نميگرداند، آنچه را بر شما حرام گرديده است (بدعتهائى را كه خلفا احداث كرده اند مانند گواه طلبيدن ابوبكر از حضرت فاطمه با اين كه خودش بايد گواه بياورد، و جزيه گرفتن عمر از اهل ذمه بيش از آنچه رسول خدا ميگرفت و مقدم داشتن عثمان خطبه نماز فطر واضحى را بر خود نماز در صورتيكه نماز مقدم بر خطبه است، و بدعتهاى ديگر از اين قبيل) زيرا حلال آنست كه خدا آنرا حلال، و حرام آنست كه خدا آنرا حرام فرموده است، شما بر اثر آزمايش كارها را محكم و استوار ساخته ايد (در اثر تحولات گوناگون جهان نيك را از بد، و حق را از ناحق تشخيص داده ايد) و به پيشينيان از خود پند داده شديد و (در قرآن كريم) براى (هدايت) شما مثلهائى زده شده و بسوى امر روشن (دين) دعوت شديد، پس از اين دعوت كر و كور نميماند جز آن كسى كه (بر اثر پيروى از شهوت چشم و گو
ش دلش) كر و كور باشد، و هر كسى را كه خدا بوسيله امتحان و آزمايش سودى نبخشوده از موعظه سودى برنگرفته است، نقصان و زيان از پيش روى چنين كسى درآيد تا(جائيكه در اثر افزايش گمراهى) زشت و منكر را شناسا، و نيك و معروف را ناشناس گيرد، مردم (گيتى) دو دسته اند، يكى پيرو شريعت، ديگرى مخترع بدعت، يا احداث كننده بدعت، نه از جانب شريعت برهانى است، نه از طرف قرآن نورى، و خداوند سبحان احدى (از امم سابقه) را بمانند اين قرآن پند نداد، (بزرگترين كتابى كه براى ارشاد بشر نازل گرديده همين قرآنى است كه خداوند از راه محبت به مسلمين بر پيغمبر اسلام نازل ساخته است) و آن رشته محكم خدائى، و راه راست بدون خيانت است (هر كه باين راه وارد شد، و در آن چنگ زد از گمراهى و تيره بختى در دنيا و آخرت رهائى مييابد) خرمى دلها، و سرچشمه هاى دانش در آن است (وارد شونده در اين گلزار الهى چنان از بوى گلهاى معرفت مست ميشود، كه يكباره دل از دست ميدهد، و از انهار جاريه فرامين الهى كه فيها لذه للشاربين است متلذذ و سيراب ميگردد) روشن كننده و صيقل دهنده (آئينه) دل جز او نيست، با اين كه يادآوران (قرآن و عمل كنندگان بدان) رفتند، و مشتى مردم فراموشكار، يا كسانى
كه فراموشى را (بدروغ) بر خويش بسته اند، باقى ماندند (با اين حال براى اتمام حجت بشما و مردميكه فراموشى را بدروغ بخود بسته اند ميگويم) اگر خير و نيكى را ديديد به آن كمك دهيد، و اگر شر و بديرا ديديد از آن بگريزيد (عامل بخوبيها و واگذارنده بديها باشيد) زيرا (شنيدم) پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله مكرر ميفرمود: اى فرزند آدم (آى بشر تا دستت ميرس) نيكوكار باش و از بد بگذر، كه اگر چنين كردى، مردى هستى خوشرفتار و ميانه رو (و چنين كسى البته به مقصد نايل ميشود)
آگاه باشيد: ستم بر سه گونه است: ستمى كه نيامرزند، ستمى كه فرو گذارش نكنند، ستم آمرزيده شده كه بازخواست نشود، اما آن ستمى كه آمرزيده نشود شرك به خدا است، خداوند سبحان در قرآن كريم سوره 4 ى 48 فرمايد ان الله لايغفر ان يشرك به، و يغفر ما دون ذلك جميعا، خداوند كسى را كه با او شرك آورد نمى آمرزد، و بجز شرك هر گناهى را مى آمرزد. اما آن ستمى را كه واگذار نكنند ستم كردن برخى از بندگان است برخى ديگر را، اين ستمى است كه كيفرش سخت است، اين كيفر زخم خنجر و ضرب تازيانه نيست، ليكن كيفرى است كه اين دو در نزدش بسى اندك است (آتشى است سوزان كه آتش گيره آن سنگها و مردم اند، و آن براى ستمكاران و غاصبين حق آل محمد آماده شده است) مردم شما از دو رنگى در دين خدا بپرهيزيد (و مانند طلحه و زبير پيمان شكنى نكرده، باعث تفرقه جماعت نشويد) زيرا اجتماع در حقى كه شما آن را ناخوش داريد بهتر است از پراكندگى در ناحقى كه شما را خوش آيند است، و خداوند پاك در اثر تفرقه و پراكندگى بهيچيك از گذشتگان و باقيماندگان نيكى و خيرى عطا نفرموده است. آى مردم، خنك آن پاك مرديكه زشتى خودش از زشتى ديگرانش نگهداشت، خوشا بحال كسى كه در خانه خود بنشي
ند، و روزى خود را بخورد، و سرگرم فرمانبردارى پروردگارش بوده بر گناه خويش بگريد (و اگر ممكن باشد بامر بمعروف و نهى از منكر برخيزد) پس او بكار خويش مشغول و مردم از (آزار دست و زبان) او آسوده اند.

خطبه 176-درباره حكمين

از سخنان آن حضرت عليه السلام است (با خوارج نهروان) و ابوموسى اشعرى و عمروعاص (خوارج نهروان پس از خروجشان به آن حضرت اعتراض كردند، كه چرا در دين خدا قائل بحكومت شدى، و اكنون كه حكمين معاويه را انتخاب كرده اند چرا فرمان آنها را نمى پذيرى، لذا حضرت فرمودند، پس از ختم جنگ صفين) راى بزرگان شما بر اين قرار گرفت كه آن دو مرد (ابوموسى و عمروعاص) را برگزيدند (تا بين حق و باطل حكم باشند) و ما از آن دو نفر بر اين پيمان گرفتيم كه طبق دستور قرآن عمل كرده، و راى قرآن را براى خويش ترجيح داده و از آن تجاوز نكنند، و با زبان قرآن سخن گفته، دلشان پيرو آن سخن باشد، (نه اين كه برخلاف ميل قرآن، پيرو راى سخيف خويش باشند) آنگاه آن دو نفر از قرآن دور شده، و با اين كه حق را آشكارا ميديدند، دست از آن كشيدند (معاويه را بجور و ستم بر من اختيار) و ميل و شهوت كج سليقگى آن دو تن آنها را بجور و ستم وادار كرد، و حال آنكه ما در پيش استثنا گفتيم كه بايد اين حكميت از روى حق، و درستى و عمل بقرآن باشد، نه از روى راى و حكم ناحق خودشان (كه حق را پايمال كرده، و حكومت را بباطل بدست معاويه دهند) ديگر اين كه ما براى خودمان دليل محكمى در د
ست داريم از هنگامى كه آنها در راه حق با ما مخالفت كرده، و چيز ناشناسى آورده، و بعكس حكومت كردند (پس ما روى همان پيمان پيشين ميتوانيم اين حكومت شوم را نپذيرفته و با آنان بجنگيم).

/ 305