خطبه 172-شايسته خلافت - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد علی انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 172-شايسته خلافت

ازخطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در مدح رسول اكرم و پاره از وظايف امام و سوق مردم بسوى تقوى و نكوهش دنيا) پيغمبر اكرم، امين وحى خدا، و خاتم پيغمبران، و مژده دهنده رحمت، و ترساننده از عذاب او بود (بوسيله او خورشيد ديانت اسلام تابيدن گرفت، و احكام الهى انتشار يافت، اهل تقوى را مژده رسانيد، و گنهكاران را از كيفر و سختى عذاب در قيامت آگاه فرمود).

اى مردم، كسى بكار خلافت سزاوارتر است كه (از حيث حل و فصل كارهاى داخلى و خارجى و بينائى در امر لشكركشى و تمشيت امور ديگر) از تمامى مردم بر آن كار تواناتر، و بامر خداوند از همه آنان داناتر باشد، حال اگر فتنه انگيزى به تبهكارى برخيزد نكوهش شده، و از او درخواست ميشود تا بسوى حق باز گردد، (اگر پذيرفت فبها) اگر استنكاف كرد كشته ميشود (كليه فرق اسلامى اين نكته را معترفند كه نبص احاديث و تواريخ، و آثار حضرت اميرالمومنين از تمامى امت در بست و گشاد امور جنگى، و دينى، و قضائى، و كشورى آگاه تر بوده، و از اين فراز از خطبه خود حضرت ستمكارى خلفا پيش از آن حضرت هويدا است، با اين وصف باز عصبيت آبائى و اجدادى دامنگير آقاى ابن ابى الحديد شده و در صفحه 503 جلد 2 بهفواتى پرداخته كه ذكرش موجب تطويل است، هر كس خواهد رجوع كند) بجان خودم سوگند است كه اگر بنا بود امامت منعقد نشود، جز اين كه همه مردم حاضر شوند هرگز اين صورت نمى بست (زيرا حضور كليه مسلمين از اطراف كشورهاى اسلامى براى تعيين امام ميسر نيست) لكن حكم اهل خبره بر كسانى كه هنگام تعيين امام غائب اند روان است (و غائبين بايستى هر كس را كه حاضرين معين كرده اند بپذيرا
ند) از آن پس نه آنكه در تعيين امام حاضر بوده، ميتواند باز گردد، و نه آنكه غايب بوده، حق اختيار كردن (ديگرى را) دارد (نه طلحه و زبير كه حضور داشته اند ميتوانند پيمانيكه با من بسته اند بگسلند، و نه معاويه كه در شام بوده ميتواند از فرمان من سر بر تابد، بنابراين بخلاف عقيده اهل اجماع اين سه تن در حكم واحد، و چون با امام زمان خود جنگيدند كافر و در آتش و ابدا توبه آنها پذيرفته نخواهد شد، در صورتيكه اينها هيچگاه نه اظهار پشيمانى از خطاى خود كردند، و نه وقت اينكار را پيدا كردند، طلحه كه در همان جنگ جمل كشته شد، زبير نيز بدست عمرو ابن جرموذ مقتول آمد، معاويه نيز تا آخرين نفس بكفر و دشمنى با اميرالمومنين باقى بود، آرى عايشه بعد از آنكه كرد آنچه كرد، بقول اهل سنت ابراز ندامت از گذشته نمود، لكن پس از آن همه قتل و خونريزى كه به دستيارى او انجام گرفت، و اين همه مردم را گمراه، و در آتش سرنگون ساخت، ديگر پشيمانى سودى ندارد، و اين معنى نيز از فرمايش خود حضرت هويدا است كه فرمايد) آگاه باشيد من با دو كس در جنگم، يكى آنكس كه مدعى چيزيكه براى او نيست باشد، (همچون معاويه كه بدون لياقت مدعى خلافت است) ديگر آنكس كه از آن چيزيكه متع
هد شده رو بگرداند، (مانند طلحه و زبير كه عهد بسته بامرا شكستند، و اين هر سه كافراند، خلاصه حقانيت مذهب شيعه اماميه از صدر و ذيل اين خطبه بخوبى آشكار، و هر كس در قلبش مرضى نباشد اين معنى را معترف است)



/ 305