خطبه 235-سخنى با عبدالله بن عباس - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد علی انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 235-سخنى با عبدالله بن عباس

از سخنان آن حضرت عليه السلام است (كه آن را به عبدالله ابن عباس فرموده اند): هنگاميكه عثمان را (در اثر خرابكاريهاى بسياريكه نسبت باسلام از او سر زد و مسلمين) گرد در ميانش گرفته بودند، و او بوسيله ابن عباس نامه به آن حضرت نوشته و خواست كه آنجناب بده (آباد) خويش ينبع (كه بگفته ابن اثير داراى دژى استوار و تا مدينه هفت فرسنگ فاصله داشت) تشريف ببرند، تا هياهوى مردم براى نامردى آن حضرت بخلافت كم شود (زيرا كه عثمان گمان ميكرد محصور بودنش بتحريك آن حضرت است، و اگر او از مدينه خارج شود مردم دست از سر او كشيده و از گرد خانه اش پراكنده ميشوند) در صورتيكه پيش از آن هم اين درخواست را از حضرت كرده بود، لذا حضرت عليه السلام فرمودند: يا ابن عباس عثمان نميخواهد مرا جز اينكه همچون شتر آب كشم قرار دهد كه با دلو بزرگ همى در رفت و آمد باشم (يكمرتبه) پيش من فرستاد كه (دست از اهل و وطنم كشيده از مدينه) بيرون روم (بدستورش رفتار و بيرون رفتم) پس از آن (در دست مردم بيچاره ماند) فرستاد كه بيايم (آمدم) باز اكنون فرستاده كه بيرون رو (من نميدانم با اين مرد نالايقى كه دين را ببازيچه گرفته، و جز تهى كردن خزانه مسلمين، و پر ساخ
تن جيب خود و اطرافيانش راهى نمى شناسد چه بايدم كرد) به خدا سوگند دست مردم (ستم رسيده) را باندازه از (سر) او برتافتم كه ترسيدم (در پيش خدا) گنهكار باشم (و او بهيچوجه دست از روش ناپسندش برنداشت، و ديگر دفاع از او شايسته نيست، زيرا كه دفاع از ستمگران ستم بستمكشان است).

خطبه 236-در حوادث بعد از هجرت

از سخنان آن حضرت عليه السلام است كه در آن چگونگى حال خويش را پس از هجرت پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم (از مكه بمدينه) و رسيدنش را بدان حضرت بيان فرموده اند. (هنگاميكه قريش بر كشتن رسول خدا همداستان شدند، و من حاضر شدم كه در رختخواب آن حضرت خوابيده جانم را فدايش سازم، آنشب هر اندازه دشمنان از اطراف سنگ بر من باريدند، من براى اينكه رسول خدا خوب از مكه دور شود، از جان نجنبيده و شكيب ورزيدم) آنگاه راهيكه رسول خدا صلى الله عليه و آله پيموده بود پيمودم، و همى گام بر ياد وى مينهادم، تا اينكه بعرج (كه منزلى است بين مكه و مدينه) رسيدم (و از آنجا راه برگرفته در قباء بخدمت حضرتش مشرف و بمدينه بر ابى ايوب خالد بن يزيد انصارى وارد شديم سيدرضى ره گويد): اين جمله در سخنى است طويل كه از آن حضرت روايتشده آنگاه گويد: فرمايش آن حضرت عليه السلام فاطا ذكره يعنى گام بر ياد وى مينهادم، از سخنى است كه منتها درجه كوتاهى و فصاحت را رسيده است، و (از اين سخن) اراده فرموده است كه من از ابتداى بيرون شدنم (از مكه) تا بعرج رسيدم خبر ميگرفتم يا خبر داده ميشدم از آن حضرت صلى الله عليه و آله، و جمله اطا ذكره را كنايه آور
ده است به چنين كنايه (لطيف و) شگفت انگيزى.

خطبه 237-در كار خير شتاب كنيد

از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در سوق مردم بسوى عبادت و اغتنام فرصت) پس (از ستايش خداوند جهان، و درود بروان خاتم پيغمبران و آل پاكش، همينكه شما را يقين شد كه جهان جاى زيستن نيست، و بناچار دل از آن بركندن بايد) كار كنيد اكنون در گشادگى زندگانى هستيد (و كردار نيك را در بر رختان باز) و نامه ها (بدست فرشتگان براى نگارش هر كردار نيكى) گشوده، و توبه و بازگشت (را بساط پهن و) گسترده است آنكه (از فرمانبردارى خداى) رخ برتافت (بطاعتش) خوانده ميشود، و آنكه زشت كار است اميدواريش دهند (تا به نيكى گرايد، و براى روز رستاخيز كار كند) پيش از آنكه چراغ عمل خاموش شود، و فرصت از دست برود، مدت بسر آيد، راه بازگشت (به خدا) بسته گردد، و فرشتگان (كه بر شما گمارده شده اند) به آسمان بالا روند، بنابراين مرد بايد از خودش بسود خودش (كار بكشد و) از زندگى براى مرگ، از نيستى براى هستى، از گذرنده براى باقيمانده بهره مند گردد، هر آنكه از خدا ترسيد، در حاليكه تا بهنگام رسيدن مرگ فرصتش گذارده، و تا پايان كار مهلتش داده اند، او مردى است كه (كميت سركش) نفسش را دهان بند زده، و مهارش را بدست دارد، پس (اسب چموش) نفس خويش از نافرم
انى خدا با دهان بند بازداشته، و با مهار اختيار او را بسوى فرمانبردارى خدا گشاينده است.

/ 305