نامه 059-به اسود بن قطبه - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد علی انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نامه 059-به اسود بن قطبه

از نامه هاى آن حضرت عليه السلام است، به اسود ابن قطبه سردار سپاه حلوان (حلوان شهرى بوده است تا بغداد پنج روز فاصله داشته است، ارباب تراجم در شرح حال اسود سخنى نرانده اند، ابن ابى الحديد در جلد چهارم صفحه 163 گويد من نيز به نسب او دست نيافته ام لكن برخى او را از بنى حارث ابن كعب دانسته اند، و گمان من بر اين است كه او اسود ابن زيد كه او از حاضرين بدر است، هر چه هست پيدا است از ياران و دوستان حضرت بوده است بارى حضرت بوى نبشتند): پس از ستايش پروردگار، و درود به روان رسول مختار، به راستى هنگاميكه والى ميلش گوناگون و يكسان نباشد (و عموم رعيت را بديده مهر ننگرد شريفرا بگذارد، وضيع را بركشد) اينكار او را از عدل و دادگرى باز دارد، بنابراين تو اى والى و سرلشگر حق را نزد خويش درباره مردم يك نواخت بدان و اجرا كن، چرا كه جور و ستمگرى هيچگاه جايگزين عدل و دادگرى نتواند باشد، پس از چيزيكه مانند آن را بر خويش نپسندى (بر ديگرى مپسند و از آن) دورى گزين، و خويشتن را در آنچه كه خداى بر تو واجب فرموده است بكار انداز در حاليكه بثواب خداى اميدوار و از عذابش بيمناك باشى. (اى پسر قطبه) بدانكه جهان دار ابتلا است، و بشر
دمى را در آن بكامرانى نگذرانده است، جز آنكه روز قيامت بر وى اندوه و ندامت است (كه چرا آنرا غنيمت نشمرده، و كار نيكى و يا نيكوترى انجام نداده است، بدانكه هيچ چيزى جايگزين حق نيست) و هرگز چيزى تو را از حق بى نياز نگرداند پس بپاس اجراى حق در نگهدارى نفس خويش و اصلاح امور رعيت كوشا باش، زيرا سوديكه از (جانب خدا در) اجراى حق بتو ميرسد، بيش از سودى است كه از تو (بمردم) ميرسد والسلام.

نامه 060-به فرماندارانى كه ارتش ...

از نامه هاى آن حضرت عليه السلام است بفرماندارانيكه سپاه بر آنها ميگذرد (و آنها يا مامور سركوبى دشمن، و يا عهده دار نگهبانى مرز بوده اند). پس از ثناى خداوند يكتا، و درود بر محمد مصطفى، من سپاهانيكه بخواست خدا بر شما ميگذراند (به تشميت امور و يا قلع و قمع سركشان فرستادم، و آنچه را كه خدا درباره شما بر آنان واجب فرموده است، از دست نگهداشتن از آزار، و رخ برتافتن از بدى به آنان سفارش كردم (و با آنها گفتم سپاهى حافظ ناموس و استقلال كشور است، نه بلاى جان مردم، به آنها گفتم رعيت چه كشورى چه لشگرى همه با هم برادراند، و برابر، آنها بايد مخارج شما را تامين كنند، شما امنيت آنها را) و من بيزارم از زيان رساندن آن لشگر نزد شما، و اهل ذمه شما (كه در پناه شما هستند) جز آن كسيكه از فرط گرسنگى بيچاره شده، و براى سير شدنش راهى نداشته باشد (بجز از مال رعيت باندازه كفاف، و در غيرى اينصورت اگر آنها بمال شما دست درازى كردند) پس چنين سپاه ستمكارى را از خويش برايند، و دستش را كوتاه سازيد (تا براى نان جانى تلف نشود) و من خود پشت سر اين سپاهم، چنانچه ستمى از آنها بشما رسيده، و يا از كردارشان آزارى ديده، و توانائى دفع آن ر
ا جز به يارى خدا و مراجعه بمن نداريد، مرا از آنها آگهى دهيد كه من بخواست خدا به يارى شما برخواسته، و آن آزار و ستم را دگرگون خواهم ساخت (و انتقامتان را خواهم كشيد).

/ 305