خطبه 056-به ياران خود
از سخنان آن حضرت عليه السلام است كه در آن اهل كوفه را از سختيهائيكه به آنان روى خواهد داد آگاهى داده فرمايد: (اى اهل كوفه) آگاه باشيد زود است كه پس از من بر شما چيره گردد مردى گشاده گلو بر آمده شكم، كه هر چه بيابد بخورد، كه هر چه نيابد بجويد (مقصود حضرت از اين كس معاويد ابن ابى سفيان است كه بقدرى غذا ميخورد كه خسته شده و ميگفت برداريد خسته شدم و سير نگشتم و او در اثر نفرين حضرت رسول صلى الله عليه و آله باين مرض مبتلا شده بود زيرا روزى حضرت دو مرتبه كس بطلب او فرستاده گفتند غذا ميخورد حضرت فرمود اللهم لاتشبع بطنه خدايا شكم اورا سير مفرماى و معاويه بطورى در پرخورى ضرب المثل شده كه يكى از شعرا گويد لى صاحب و بطنه كالهاويه كان فى احشائه معاويه مرايارى اسست كه شكمش از حيث پرخورى مانند هاويه و تو گوئى معاويه در احشاء او جاى گرفته پس (اگر دست پيدا كرديد) او را بكشيد اگر چه هرگز او را كشتن نتوانيد، آگاه باشيد زودا كه آن مرد شما رابدشنام گفتن و بيزارى جستن از من امر ميكند، اما دشنام پس اگر ناچار شديد مرا دشنام گوئيد زيرا كه ناسزا گفتن بر من مرا سبب بلندى مقام و شما را باعث رهائى (از چنگال ستم او) است اما بيزارى پس از من بيزارى مجوئيد، زيرا كه من بفطرت اسلامى متولد شده و در ايمان و هجرت (با رسول خدا بر همه پيشى گرفته ام (و بيزارى جستن از چنين كسى سبب عذاب آخرت و بدبختى دو جهان است).
خطبه 057-با خوارج
از سخنان آن حضرت عليه السلام است كه در پاسخ خوارج فرموده زيرا كه خوارج ميگفتند ما در رضايت بحكومت حكمين خطا كرده توبه نموديم تو نيز توبه كن تا ما تو را اطاعت كنيم) بادى كه سنگ ريزه را بجنبش مى آورد بر شما بوزد، و اصلاح كننده نخلى، و دهنده خبرى، و گوينده سخنى، از شما باقى نماند (عذاب خداوند كليه شما را هلاك سازد) آيا بعد از اينكه من (اولين كسى هستم كه) به خداى ايمان آورده و بهمراهى رسول خدا (ص) (آنهمه با كفار) جنگيدم (اكنون) بكفر خويشتن گواهى دهم؟ پس در اين هنگام من از گمراهان بوده و از هدايت شدگان نيستم؟ پس (اى گروه گمراه) از اين بدترين راه بازگشته و بجايگاه (اوليه) خويش قدم گذاريد (عقايد باطله را رها كرده بسوى حق گرائيد) آگاه باشيد زودا كه پس از من بخوارى فراوان و شمشير بران دچار گشته ستمگران مالتان را ويژه خويش دانسته و اينكار را در ميان طريقه خود قرار دهند. سيدرضى عليه الرحمه گويد سخن حضرت و لايبقى منكم ابر را بر سه وجه ميتوان نقل كرد اول آبر براء مهمله كه عرب آنرا هرس كننده نخل گويد دوم آثر ثباء سه نقطه كه مراد گوينده حديث يا حكايت كننده سخنى باشد و اين اصح طرق است زيرا كه منظور حضرت اينبوده كه گوينده سخنى از شما باقى نماند سوم آبز بزاء نقطه دار و آن بمعنى واثب و جهنده است ابن ابى الحديد شق چارمى بر آن فرض كرده و آثر را تراشنده پنيه هاى اطراف پاى شتر دانسته و نيز آبز بمعناى هالك نيز گفته اند.