آن حضرت عليه السلام را پرسيدند در ميان شعرا از همه كس برتر كيست فرمودند: شعرا در ميدان اسب دوانى براى بردن گوى سبقت به يك راه نتاخته اند و اشعارشان به يك نواخت نيست) و ما اگر ناگزير از برترى دادن باشيم در اينصورت پادشاه گمراهى (يعنى امرء القيس) بر ديگران برترى دارد. سيدرضى (ره) فرمايد: مراد حضرت از ملك ضليل امرء القيس است (حضرت پادشاهش خواندند براى اينكه ملك الشعراء است، گمراهيش خوانده اند براى اينكه فاسق و كافر از جهان رفت).
حکمت 448
آيا آزاد مردى نيست كه اين ته مانده طعام در دهان را باهلش واگذارد (و خويش را مردانه از ميان دنيا و دنياپرستان بيرون كشد بدانيد كه) بهاى نفوس شما جز بهشت نيست آنها را جز به آن بها نفروشيد (كه مغبون و پشيمان ميشويد).
حکمت 449
دو جوينده و خورانده اند كه سير نميگردند: يكى خواهان دانش، ديگر جوياى جهان.
حکمت 450
نشانه ايمان آنست كه جائيكه راست تو را زيان رساند، و دروغت سود بخشد راست را بر دورغ بگزينى، و اينكه بگاه گفتار سخنت بر دانشت فزونى نداشته باشد، و اينكه در سخن گفتن درباره ديگرى از خدا بترسى (و بكسى تهمت و دروغ نه بندى، يا حديث ديگرى را كم و زياد نكنى).
حکمت 451
مقدرات الهى بر اندازه گيرى بشر پيشى گيرد، بطوريكه تباهى در دورانديشى پديد آيد. سيدرضى (ره) فرمايد: اين معنى پيش از اين با روايتى كه الفاظش با اين الفاظ مخالفت داشت گذشت) و بهمين جهت با هم از نظم آن صرف نظر كرديم. مترجم)