خطبه 040-در پاسخ شعار خوارج - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد علی انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 040-در پاسخ شعار خوارج

از سخنان آن حضرت عليه السلام است كه درباره خوارج نهروان ايراد فرموده هنگاميكه اين كلمه را از آنان شنيد كه ميگفتند نيست حكمى مگر از براى خدا. اميرالمومنين عليه السلام فرمود: سخن حقى است كه به آن اراده باطل كرده اند، نقل است كه پس از آنكه حضرت از صفين بكوفه مراجعت ميفرمودند خوارج در نزديكى كوفه در صحراء بلندى كه حروراء نام داشت بالا رفته فرياد بر كشيدند كه لاحكم الا لله و لو كره المشركون الا ان عليا و معويه قد اشركا فى الله نيست حكمى از براى احدى جز خدا دانسته باشيد كه على و معاويه در حق خدا شرك ورزيدند كه بحكومت حكمين راضى شدند. حضرت فرمودند آرى نيست حكمى جز براى خدا قصد اينها از اين كلمه اين است كه نيست امارت و خلافت جز براى خدا در صورتيكه خداوند از جانب خود خليه و اميرى تعيين ميفرمايد كه او مردم را بسوى خدا بكشد (بنابراين سخن خوارج باطل است) و مردم ناچار انداز اميرى كه آن امير خواه نيكوكار و خواه بدكار باشد مومن در زمان امارت او بعبادت ميپردازد و كافر براى دنيايش توشه بر ميگيرد، خداوند تعالى نيز اجل خود را در زمان ميرساند (مومن و كافر هر دو ميميرند او از اعمال خود برخوردار و اين مستوجب آتش و ن
ار خواهد شد.)

خطبه 041-وفادارى و نهى از منكر

از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در ستايش وفا و نكوهش مكر و حيله فرموده:) به راستى كه وفا و صدق قرين يكديگرند. و من سپرى نگهدارنده تر (از عذاب الهى از وفاى بعهد سراغ ندارم و آنكه بداند باز گشتش بكجا است و چگونه كيفر كردارش را ميدهند هرگز با كسى) مكر نميكند لكن ما در زمانى واقع شده ايم كه اكثر اهل آن زمان مكر راز رنگى و زيركى فرض كرده، و نادانان آنان را زيرك و سياس دانند (گمان كردند كه معاويه مكار كه در راه پيشرفت مقاصدش پايبند هيچ عهد و پيمانى نيست مردى است با كياست و زرنگ) اين گروه مكار و نادان را چه ميشود خدا بكشد آنها را بدرستيكه مرد زيرك و كاردان راه حيله و چاره پيكار را ميداند و نيروى اعمال آنرا در خويش ميبيند، ولى علت بكار نبردنش آنست كه امر و نهى خدا جلوگير او است و با اينكه بكار بستن آنرا در عرضه توانائى خويش مى بيند آن را ترك ميكند ولى كسيكه در دين از هيچ گناهى روگردان نيست (مانند عمروعاص و معاويه) در صورت فرصت آن را بكار مى بندد (و از مكر و خدعه خوددارى نميكند).

خطبه 042-پرهيز از هوسرانى

از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است (در نكوهش از پيروى هوى و هوس) اى گروه مردمان ترسناكترين چيزيكه ميترسم شما به آن دچار شويد دو چيز است دنبال هوس رفتن آرزوى دراز داشتن، هوس را دنبال كردن انسان را از راه حق باز ميدارد، درازى آرزو آخرت را ازياد (بشر) ميبرد، آگاه باشيد جهان پشت كرده و بشتاب ميرود و باقى نمانده است از آن مگر به اندازه نمى كه در ته كاسه آبى باقى باشد، كه ريزنده آن آنرا ريخته باشد، آگاه باشيد آخرت رو كرده و مى آيد، و از براى هر يك از اين دو فرزندانى است (كه بهر يك از آن دو مانند فرزند بمادر انس دارند) پس از فرزندان آخرت بوده، و از پسر اين دنيا نباشيد، زيرا زود كه هر فرزندى در قيامت بمادرش ملحق شود (فرزند دنيا بدنيا و در نار و زحمت فرزند عقبى بعقبى و در نور و رحمت) دانسته باشيد امروز روزگار و عمل است و حساب نيست، و فردا روز حساب است و موقع كار و عمل نيست (پس در كشتگاه دنيا دانه مرغوب بكاريد تا از بستان آخرت خوشه مطلوب بچينيد سيدرضى عليه الرحمه گويد) ميگويم حذاء بمعنى سرعت و شتاب است و برخى جذاء به جيم و ذال نقل ميكند يعنى در دل بستگى بجهان سودى نيست.

/ 305