من از كار بخيل بشگفت اندرم كه او چسان مى شتابد بسوى فقريكه از آن گريزان است، و غنا و ثروتى را كه جويا است از دست گذارنده است، در جهان همچون فقراء زندگانى ميكند، و در آخرت حساب اغنيا را پس ميدهد، و نيز از آن خودخواه گردن كشى بتعجبم كه ديروز آبى گنديده و فردا لاشه كثيفى بيش نخواهد بود (چنين كسى كبر و نخوتش براى چيست و چرا اول و آخر خود را بياد نمى آورد) و باز تعجب دارم از كسيكه آفرينش را مينگرد و در وجود آفريده گار دچار شك و ترديد است، و هم تعجب دارم از كسيكه مى بيند مردم براه مرگ روان اند، و او خود مرگ را فراموش كرده است. و همچنين عجب دارم از آنكه عالم آخرت را منكراست در صورتيكه نشاه دنيا را نگران است (و باز غافل است از آنكه خداى هستى ده همان خدا نيست كننده و زنده نماينده است) و نيز بشگفتم از آنكه به آبادى دنياى خراب سرگرم و دار آباد و باقى را تارك است.
حکمت 122
هر آنكه در كار آخرت كوتاهى ورزيد دچار اندوه باشد، و آنكس كه در مال و جان خود براى خدا بهره مقرر ندارد خدا را با وى كارى نباشد (و در حشر با وى بى اعتناء است)
حکمت 123
در اول زمستان خويش را از سرما نگهداريد، و در آخرش (كه طليعه بهار آغاز ميشود) از آن برخوردار باشيد، چرا كه سرما نخست با پيكرها آن كند كه با درختان كند، اول اشجار را بسوزد و بخشكاند دوم آنها را برگ و بار آورد.
حکمت 124
آفريدگار را نزدت بزرگ دان آفريدگان نزدت كوچك خواهند بود.
حکمت 125
شما اى ساكنان سراهاى وحشت انگيز، و جاهاى بى آب و گياه، و گورهاى تاريك، الا اى خاك نشينان، اى تنهايان، اى وحشت زدگان، شما از ما پيش افتادگان و ما بهمين نزديكى بشما ملحق شوندگانيم (اگر از حال خانه ها و زنان و اموالتان ميخواهيد با خبر شويد پس بدانيد) خانه هايتان را ديگران مسكن گرفتند، زنهايتان شوهر كردند، اموالتان بحكم وراثت تقسيم شد، خبريكه نزد ما است اينست، نزد شما خبر چيست، آنگاه حضرت عليه السلام ملتفت ياران شده و فرمودند: اگر اين مردگان در سخن ماذون بودند البته بشما آگهى ميدادند كه (براى اين سفر پر اندوه) نيكوترين توشه ها تقوا است.