هر آنكه لجام اسب آرزويش را رها كرد بوسيله اجلش بسر در افتد.
حکمت 019
از لغزشهاى مردان با مروت (و آبرومند) در گذريد كه هيچيك از آنان دچار لغزشى نشود، جز اينكه دست خدا بدست او است و او را بلند ميگرداند.
حکمت 020
هيبت و دور باش (سلطنت) توام با زيان (رعيت) است، و شرم آميخته با محروميت (زيرا وقتى حشمت سلطان مانع از عرض حاجت رعيت شد، او نيز در اثر ترس و شرم محروم از عطا خواهد ماند) نوبت و هنگام (كار) همچون ابر تندرو در گذر است، پس اوقات نيكوكارى را دريابيد، (پيش از آنكه فرصت از دست برود و كار از كار بگذرد).
حکمت 021
(در امر خلافت يا در اموال مسلمين) ما را حقى است اگر داده شويم (ميگيريم) وگرنه بر كفل شترها (ى صبر و دشوارى) سوار ميشويم، هر چند ره بريدن در شب دراز باشد (و آنكه در عقب شتر سوار است در راه بيشتر رنج بيند. سيدرضى رحمه الله عليه فرمايد: اين سخنى است لطيف و فصيح و معنايش آنست كه اگر حق ما داده نشود ما خواريم همچنانكه شخصى كه در رديف و عقب شتر سوار است مانند بنده و اسير خوار است.
حکمت 022
هر آنكه كارش بكنديش وادارد، بزرگى بسوى وى نشتابد (و با شاهد دولت هم آغوش نگردد)