آن حضرت عليه السلام را از حال طايفه قريش (كه بطوائفى منقسم ميشوند) پرسيده شدند فرمودند اگر بنومخزوم را خواهى آنان ريحان و گل خوش بوى قريش اند، دوست دارى داستان مردانشانرا (كه در فصاحت و عزت بلند آوازه اند بشنوى، و زنانشان را (كه با صباحت ديدار و ملاحت گفتاراند) كابين بندى و با آنان هم بستر شوى، اما بنوعبد شمس آنان را از حيث راى و تدبير دورانديشترين طايفه قريش اند، و منع كننده ترين امورى كه در پشت سرشان است ميباشند (چيزهائيكه بفكر ديگران نميرسد درمييابند و در حوادث همدست و همداستانند) اما ما بنوهاشم (نه تنها در قريش بلكه در تمام طوايف شريفترين افراد بشر هستيم) هم در گاه بذل و بخشش بدانچه در دست قدرت ما است از علم و مال بخشنده تر، و هم بگاه پيكار در راه حق با كمال دلاورى جانبازتريم، بنومخزوم و بنوعبد شمس از حيث نفرات بيشتر، و مكر كننده تر، و در برخورد با مردم ترش روتراند، لكن ما در گفتار فصيحتر، و در رفتار نصيحت كننده تر، و در ديدار با مردم خوشروتريم.
حکمت 117
بين اين دو كار تفاوت بسيارى موجود است: يكى كاريكه (براى دنيا است) لذتش برود و رنجشش باقى بماند، ديگر كاريكه (براى آخرت است) رنجش برود و حظش باقى بماند.
حکمت 118
آن حضرت عليه السلام تشييع جنازه كردند شنيدند شخصى ميخندد، فرمودند: تو گوئى مرگ بر جز از ما نوشته شده است، و گويا يقين بر آن مرگ بر غير ما واجب گشته است، و گويا اين مردگانى كه ما مينگريم مسافرانى هستند كه باندك زمانى بسوى ما باز ميگردند، ما آنان را بگور مى سپاريم، ميراثشان را ميخوريم، كارهاى پند دهنده، و اشخاص مرده پند گوينده را فراموش ميكنيم، و حال آنكه خود ما بهر آفت و اندوهى دچاريم (و دير يا زود به سرنوشت آنان گرفتار خواهيم شد) خنك آن رادمرديكه در پيش نفس خويش خوار، و كردارش پاك، اعتقادش نيكو، و خلق و خويش پاكيزه باشد، اضافه مالش را در راه خدا انفاق كند، و از اضافات در سخن امساك نمايد، زيان و شرش از مردم بدور، سنت و شرع پيغمبر بر وى آسان باشد، و در دين بدعتى را بوى نسبت ندهند. سيدرضى اعلى الله مقامه الشريف گويد: برخى از مردم اين سخن و سخن پيش از آن را به رسول خدا صلى الله عليه و آله نسبت ميدهند.
حکمت 119
غيرت و حميت زن بر مرد كفر، و رشگ و غيرت مرد بر زن ايمان است (زيرا كه مرد بدستور خدا و شرع ميتواند چندين زن عقدى و متعه داشته باشد، و اگر زن راضى نباشد خلاف دستور خدا رفتار كرده است، لكن زن در حال واحد نميتواند بيش از يك شوهر اختيار كند، و اگر مردى ديگرى را در فراش خود ديد و فرضا آن شخص را كشت عين ايمان رفتار كرده است).
حکمت 120
البته من اسلام را طورى توصيف خواهم كرد كه هيچكس پيش از من آنرا (بدان شيرينى و شيوائى و اختصار) وصف نكرده باشد، اسلام ملازم با تسليم (و گردن نهادن باحكام آن) است، و تسليم ملازم با يقين است (كه شخص اعتقاد ثابتى به عبوديت داشته باشد) و يقين ملازم با تصديق است (كه انسان آنچه را كه پيمبران آورده اند باور دارد) و تسليم ملازم با اقرار باطاعت است، و اقرار اداى احكام است، و اداى احكام يعنى عمل كردن.