و آن حضرت عليه السلام در سخن ديگرى كه حاوى همين معنا است فرموده اند: برخى از ايشان (مومنانى كه دلشان بانوار ايمان منور است ) زشتكارى را بدست و زبان مى پندارند، اين همان مردى است كه خوهاى نيك را تكميل كرده است، ديگرى منكر را بزبان و دل بد ميداند اين شخص از خوهاى نيك چنگ بدو خصلت درافكنده است، ديگرى منكر را بدل منكر، و بدست و زبان آن را واگذارده است اين شخص كسى است كه از سه خوى نيك آن كه نيكوتر است واگذارده است و به يكى تمسك جسته است، اما آن ديگرى كه كار زشت را بهيچ يك از زبان و دلش انكار نميكند او مرده ايست در ميان زندگان (كه هيچ اثرى بر وجودش مترتب نيست) و همه كارهاى نيك و پيكار در راه خداى در پيش امر بمعروف و نهى از منكر همچون آب دهان انداختن در درياى پهناورى بيش نيست، اين امر بمعروف و نهى از منكر نه اجل را نزديك كننده و نه روزى را كم كننده است، (و شخص مسلمان بدون بيم و هراس بايد در اينكار كوشا باشد) و بالاتر از تمام امر بمعروفها و نهى از منكرها گفتن يك كلمه حق است در پيش پادشاه جابر.
حکمت 367
از ابوجحيفه (وهب بن عبدالله سوائى كه حضرت او را وهب الخير نام داده و در كوفه بر بيت المالش گماشته بودند) روايت است كه گفت شنيدم اميرالمومنين عليه السلام ميفرمود: نخستين چيزيكه شما در جهاد از آن شكست ميخوريد جهان با دستها، آنگاه با زبانها، وزان پس با دلهايتان ميباشد، فلذا آنكه كار پسنديده را بدل بشناسد، و منكر كار زشت و ناپسند نباشد چنين كسى وارونه گشته، بالايش پائين و پائينش بالا شود (اوضاع دنيا و آخرتش آشفته گردد).
حکمت 368
حق سنگين است و گوارا، باطل سبك است و وبادار.
حکمت 369
آن مباد كه بر بهترين اين امت از عذاب خداى ايمن باشى كه پاك پروردگار در سوره 7 آيه 99 فرمايد: فلا يامن مكرالله الا القوم الخاسرون بجز از گروه زيانكاران كسى از مكر خداى ايمن نيست، و بر بدترين اين امت نيز از مهر و رحمت خدا نوميد مباش كه خداوند پاك در سوره نباشند جز گروه كافران.
حکمت 370
و آن حضرت عليه السلام فرمودند: بخل بديها و زشتيها را گرد آورنده، و مهارى است كه انسان با آن بسوى هر بدى كشيده ميشود.
حکمت 371
آن حضرت عليه السلام فرمودند: روزى بر دو گونه است: يكى آن روزئيكه آن را جويائى، ديگر روزئيكه تو را جويا است، و اگر تو بسوى آن نروى آن بسوى تو خواهد آمد، بنابراين تو نبايد اندوه ساليانه خويش را بر اندوه روزانه بار كنى كه روزى هر روزى كه در آنى تو را بس، پس اگر سال از عمر تو باشد كه خدايتعالى در هر روز تازه روزى تازه كه بهره تو است برايت ميرساند و اگر سال از عمر تو نباشد پس چيزى كه براى تو نيست، چكار دارى كه تيمار آن خورى، و برايش اندوهناك باشى در صورتيكه هيچگاه جوياى رزقى بر رزق تو پيشى نجويد و غلبه كننده در بردن آن بر تو غلبه پيدا نكند و هر گز آنچه كه برايت مقرر شده است از تو كندى نخواهد كرد، سيدرضى رحمه الله عليه فرمايد. در گذشته هم سخن در اينباب گفته آمد و گذشت چيزيكه هست اينجا سخن روشنتر و صريح تر بود لذا روى قاعده كه اول كتاب مقرر داشتيم آن را مكرر كرديم.
حکمت 372
بسا كسا كه بروزى روى آورد كه آن را پشت سر نگذاشت، بسا كسا كه ديگران سر شب بر او غبطه و حسرت ميبردند، ولى در آخر شب گريه كنندگان بر وى بگريه برخاستند.