از آن حضرت پرسيده شد خويشتن را چگونه مييابى يا اميرالمومنين؟ فرمودند: چگونه است حال كسيكه در حال بقاء دچار فناء است، و در حال تندرستى دچار بيمارى است، و از مركز ايمنيش بيم و ترس بر او وارد ميشود (و در دنيا با همه ايمنى بيمناك از پيشامدها، يا ترس آخرتش بوحشت انداخته است).
حکمت 112
بكسانيكه نيكيها و نعمتهاى خداوند بر او نازل و او سرگرم گناه است، بسا كسيكه خداوند پرده بر روى كردار زشت وى كشيد (و او را رسوا نساخت) بسا كسيكه بسخن نيكى كه ديگران درباره وى گفتند مغرور فريفته شد، و خداوند هيچكس را مانند آنكه او را مهلت داد و عقوبت نكرد آزمايش نفرمود (لكن همينكه ستيزه خوئى و گناه را از حد بدر برد رسوايش ساخت).
حکمت 113
دو تن درباره من بهلاكت اندرند، يكى دوستى كه غلو كند (و مرا از رتبه امامت در رتبه الوهيت بنگرد) ديگر دشمنى كه مرا بمقام امامت نشناسد (و ديگران را بر من پيشوا داند).
حکمت 114
تبه ساختن فرصت موجب اندوه و ندامت است.
حکمت 115
جهان را حال بدان كرزه مارى مانند است كه جاى دست ماليدن بر آن (بدنش) نرم، و درونش از زهر كشنده آكنده است، نادان مغرور آن خواهان، و داراى هوش و خرد از آن گريزان است.