نامه 015-راز و نياز با خدا - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد علی انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نامه 015-راز و نياز با خدا

و آن حضرت عليه السلام بهنگامه جنگ و ديدار دشمن مكرر ميفرمودند: بار پروردگارا، دلها (ى بندگان مومنت بانتظار مهر و رحمتت) بتو نزديك، و گردنها (يشان) بسوى تو كشيده، و ديده ها (يشان) بسوى تو باز، و پاها براه تو روان، و پيكرها (يشان براى جهاد و ترويج دين تو) لاغر و نزار گرديد، خدايا كينه هاى نهان (دشمنان كه تا بحال در دل داشته و ياراى دم زدنشان نبود) هويدا، و ديگهاى حسدها، و دشمنيها بجوشش افتاد. پروردگارا از نبودن پيغمبرتان، و بسيارى دشمنانمان، و پراكندگى خواهشهايمان بتو شكايت ميكنيم. بار خدايا، (كار ما را بسامان، و دين خودت را يارى و ما را بر دشمنان پيروزى ده و) حق و راستى را بين ما و كسانمان بگستر، چرا كه تو (حق را) بهترين گسترندگانى.

نامه 016-به يارانش وقت جنگ

و آن حضرت عليه السلام به هنگام پيكار (صفين) ياران را همى فرمودند: (فرارى در جنگ براى سرباز دلير مايه ننگ است، كه پس از آن بازگشت و حمله در كار نباشد، و لكن) فراريكه پس از آن بازگشت بسوى ميدان، و گريز از دشمنى كه بعد از آن حمله در كار باشد، اين نبايد شما را سخت و دشوار افتد (چرا كه بسا اوقات مردان جنگى براى غافل كردن حريف از پيش گريخته، و همينكه با فرار شيرازه سپاه خصم از هم گسيخته آمد، ناگاه بازگشته، و با حملات متقابل دمار از روزگارشان برآورده اند) حق شمشيرها را گذارده، و آنها را در پهلوها، و جايگاه كشته شدنهاى دشمن فرو بريد، و خويش را آماده سازيد، براى فرو كردن نيزه ها در اندرون و احشاء و امعاء و شمشير زدنيكه كار را بهلاكت كشاند (زخم را سخت و محكم بجائى بزنيد كه حريف با آن از پاى در افتد، و در حديث است كه ضربات خود حضرت تك بود، اگر بعرض يا بطول ميكوفت خصم را دو پاره ميكرد، هيچگاه ضربتى نزد كه بضرب ديگرش نياز افتد، و ضرب دست آن حضرت در خيبر بر مرحب باندازه شهرت گرفت، تا جائيكه شاعرى درباره معشوقه اش چنين گفت: رشادن ابصرته مقبلا فقلت من وجدى له مرحبا قد فوادى فى الهوى قده قد على فى الوغى
مرحبا دلبر آهو روشى را ديدم كه مى آمد، از خوشحالى او را آفرين گفتم، رفتارش دلم را از عشق دو پاره ساخت، بدانسانكه على عليه السلام در جنگ مرحب را دو نيمه كرد) صداها را (در سينه ها) بميرانيد، كه اين كار ترس را از ميان بردارنده تر است (دم فرو بستن و باز گشادن كار دلاوران، و همهمه و سر و صدا راه انداختن كار بيدلان زبون است بدانيد) سوگند بدان خدائيكه گندم را شكافت و بشر را بيافريد، كه معاويه و عمروعاص و پيروانش هيچگاه اسلام را نپذيرفتند، لكن (باظهار مسلمانى) خواهان سلامتى نفوس و اموال خويش شدند، و كفرشان پنهان ميداشتند، تا اينكه براى خود يارانى يافتند، و آنگاه كفر نهانى را آشكار ساختند. (ابن ابى الحديد در صفحه 241 جلد 3 شرح خود گويد: اميرالمومنين در اينجا سوگند ياد ميكند، كه معاويه و عمروعاص و كسانى از قريش كه اين دو را دوست ميداشتند هيچگاه اسلام نياوردند. ما از ايشان و پيروان مذهب سنت ميپرسيم چه كسانى از قريش دوست معاويه بوده اند، جز اين است كه عمر و عثمان دو خليفه شما از بس او را دوست ميداشتيد، مدت بيست و پنجسال تمام در ولايت شامش امارت و فرمانروائى دادند، تا اين طور باعث گمراهى شاميان، و ريزش آنهمه خونهاى ناحق
گرديد، بدانيد كه كليه آن خونهاى ناحق بگردن عمر و عثمان است و بس).

/ 305