حکمت 101 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد علی انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 101

(يكى از ياران حضرت فرزندن فضاله) نوف بكالى گويد: شبى حضرت اميرالمومنين عليه السلام را ديدم سر از بستر برگرفته بسوى ستارگان نگهى افكنده، و مرا صدا زده فرمود: اى نوف، خوابى يا بيدار عرض كردم بيدارم يا اميرالمومنين فرمود اى نوف خوشا بحال آنانكه بى رغبت بدنيا بوده و خواستار آخرت شدند، آنان مردمانى هستند كه زمين را نشيمنگاه، و خاكش را خوابگاه، و آبش را عطر، و يا عيش و لذت خويش فرض كردند، قرائت قرآن را لباس باطن، و خواندن خداى را لباس ظاهر گرفتند، آنگاه بدانسان كه عيسى مسيح الله از جهان كناره گزيد، آنان از جهان كرانه گزيدند، و بريدند بريدنى نيكو، اى نوف، در چنين ساعتى از شب داود عليه السلام سر از بستر برداشته، و در محراب عبادتش ايستاده و فرمود: اين ساعتى است كه بنده در آن پروردگارش را نخواند جز آنكه دعايش بهدف اجابت مقرون گردد، مگر اينكه آن مرد ده يك بگير، و باج ستان، يا نماينده ستمكاران و دزدان، و يا شرطه و پاسبان پادشاهان، يا نوازنده طنبور، و زننده ساز، يا نقاره چى سلطان بوده باشد. سيدرضى (ره) گويد: عرطبه بمعنى طنبور، و كوبه بمعنى طبل است، گاهى اين دو را نيز بعكس معنى كرده اند.

حکمت 102

خداوند عبادات واجبه را بر شما واجب گردانيده است، شما هم آنها را بجاى آوريد، و شما را بحدودى محدود فرموده است، از آن تجاوز روا مشماريد، و شما را از ارتكاب اشياء محرمه منع فرموده است، پس از آنها خوددارى كرده و گردشان نگرديد، و از چيزهائى سخن نرانده است بدون اينكه از روى فراموشى آنها را واگذار كرده باشد، (بلكه از راه عدم اعتناى به آنها همچون علوم صناعيه از قبيل نجوم و حساب و كيميا و امثال اينها كه چون آنها باعث ترقى بشر نبوده اند در در كتب آسمانى سخنى از آنها بميان نيامده است) پس براى بدست آوردن آنها خود را به رنج و مشقت نيفكنيد.

حکمت 103

مردم براى بسامان كردن كار دنيايشان چيزى (از امور دنيشان را) از دست نگذارند، جز آنكه خداوند چيزى براى آنان بگشايد و بگمارد كه زيانش بيش از آنچه كه از دست داده اند باشد.

حکمت 104

بسا دانشمندى كه نادانيش (بامور آخرتش) او را از حيات ابدى محروم ميگرداند، و دانشش بحالش سودمند نمى افتد. (ابن مقفع مولف كتاب تميمه الدهر، و معرب كليله و دمنه با آن مقام انشاء و ادب در اثرى بى پروائى و بى احتياطى سفيان ابن معاويه مهلبى امير بصره اعضايش را قطعه قطعه از بدنش جدا كرده و در تنور افكنده و ميسوخت و او بدانها ناظر بود تا بمرد، خليل ابن احمد عروضى را با ابن مقفع ديدارى است از خليل پرسيدند او را چگونه يافتى گفت علمش را بيش از عقلش ديدم).

/ 305