چنين روايتشده است كه آن حضرت عليه السلام روزى با ياران نشسته بود زنيكه جمالى بكمال داشت بر آنان بگذشت، و آنها زير چشمى او را پائيدند حضرت فرمودند: ديدگان اين نرها (كه همچون بختى مستند) بر هوا افكنده شده است، و اين گونه نظر كردن در آنان سبب انگيزش شهوت گردد (و بسا كار بعشق و رسوائى كشد) بنابراين چنانچه يكى از شما زنى را به بيند، و از ديدارش دل از دست بدهد بايد با زن خود درآميزد كه او نيز زنى است مانند زن ديگر (و زنان در جهت عيش و خوشى رساندن با هم يكسان اند) يكى از خوارج (كه آنجا بود وقتى كه اين سخن دلنشين را شنيد) گفت خدايش بحال كفر بكشد كه عجب دانشمندش گردانيده است، ياران براى كشتن گردش در ميان گرفتند حضرت فرمودند او را بگذاريد كه بجاى دشنام دشنامش دادن، و يا از گناهش گذشتن بايد.
حکمت 413
تو را از خرد (استفادت) آن بس كه گمراهيت را از رستگارى راه بتو مينماياند (و از وادى شركت بشهرستان دين و دانش ميرساند).
حکمت 414
كارهاى نيك و بجاى آوريد، و آنها را (اگر چه كوچك) كوچك مشماريد كه كار نيك كوچكش بزرگ و كمش بسيار است، نكند كه يكى از شما بگويد در انجام كار خير ديگرى بر من مقدم است، كه اگر گفت به خدا قسم كه همين طور خواهد شد (و گوى نيكى را ديگرى از ميدان بدر خواهد برد) زيرا براى كار نيك و يا بد اهلى است هر گاه شما آن را واگذاريد، و ديگرى آن را بجاى آرد (آنگاه نكوهش از آن شما و ستايش از آن ديگرى خواهد بود).
حکمت 415
هر آنكه به نيكى نهانش كوشد، خداى عيانش را نيكو فرمايد، و هر آنكه براى آخرتش كار كند خداى دنيايش اصلاح نمايد، آنكه بين خود و خدايش كار به نيكى گذارد، خداى بين او و مردم را نيكو فرمايد
حکمت 416
علم و بربارى پرده ايست پوشاننده، عقل و خرد شمشيرى است برنده، بنابراين عيوب خلقت را با بردبارى بپوش، و هوا و خواهشت را با خرد بكش.