خطبه 082-خطبه غراء - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد علی انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه 082-خطبه غراء

از خطبه هاى آن حضرت عليه السلام است كه بمناسبت الفاظ شگفت انگيز و كلمات بلند و درخشانش آنرا (غراء) ناميدند: حمد و سپاس خدائى را سزاست، كه بقوت و قدرت كامله خود (بر همه آفرينش) برترى داشته و از فرط نعمت شامله اش (بجميع كائنات) نزديكى دارد، هر غنيمت. فضل را او بخشنده، و هر شدت و سختى را او رفع كننده است، من او را بر احسانهاى پى درپى، و نعمتهاى فراوانش ستايش ميكنم، و به او ايمان مى آورم، زيرا كه او (نسبت بموجودات) اوليت و مبدئيت دارد، و از او طلب راهنمائى ميكنم، زيرا كه اوست راهنمائى نزديك، و از او يارى ميطلبيم، زيرا كه من ناتوان محتاج بيارى آن قوى توانا ميباشم (امور) خود را به او واگذار ميكنم، زيرا كه او كفايت كننده و يارى نماينده است (هر كس را كه بر او توكل كند) و گواهى ميدهم كه محمد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده او است، او را (بسوى بندگانش) فرستاده تا فرمانش را روان، و حجتش را تمام، و ترس از او را بدلها راه دهد.

اى بندگان خدا، شما را سفارش ميكنم، بترس از آن چنان خداونديكه براى راهنمائى شما (در قرآن) مثلها زده و براى (معاملات و مناكحات و مواعيد) شما وقتهائى معين كرده، و لباس زيبا(ى بشريت را) بر اندام شما پوشانيده، و امور زندگانى شما را (از راه فلاحت و تجارت) وسعت داده است، باحصائيه (و عدد نفوس و اعمال) شما احاطه داشته و منتظر است تا جزاى اعمال شما را (در قيامت از نيك و بد) بدهد، او است كه شما را مشمول نعمتهاى كامله و عطاياى شامله و بلند خويش قرار داده، و به حجتهاى بالغه خود (پيغمبران و كتب) شما را از كارهاى بد بترسانيد عدد شما را شماره كرد، و براى هر يكتان در اين دار اطلاع و اعتبار و آزمايش مدتهاى معين (و شما را بعمل كردن در آن مدتها موظف) گردانيد (پس) شما در دنيا آزمايش شدگان و (در آخرت از) حساب كشيده شدگانيد (دانسته باشيد) چشمه جهان سياه و تيره و آبگاهش پر لاى و لجن است محل نظاره كردن در آن (ظاهرش) طرب خيز، و مركز خبر گرفتن از آن (باطنش) غم انگيز است، نابودى فريب آن، تاريكى روشنى آن، نيستى سايه آن، خرابى پايه آنست، همينكه دورى كننده از آن به آن انس گرفت، و انكار كننده اش از او اطمينان حاصل نمود، با پا
يش لگدى بر (سينه) او كوفته، و خدنگهائى از (تركش) دامش كشيده و او را صيد كرده، و كمند مرگ را بگردن او افكنده (كشان كشان به خوارى تمامش) به خوابگاه ننگ گور، و منزل وحشتناك (پر مار و مور) و مركز ديدار جزاى كردار ميكشاند، آرى جهان با گذشتگان چنين كرد، با جانشينان هم همين طور رفتار خواهد نمود (شگفتا) با اينكه گذشتگان را وانگذاشت (و دست از سر باقى ماندگان هم برنخواهد داشت با اين وصف هيچگاه) باقى ماندگان متنبه نشده، و از گناه خوددارى نمينمايند اين باقيماندگان (و آيندگان) به رفتگان اقتدا كرده، و پى درپى بسوى انتها و غايت مرگ و فنا و نيستى مى شتابند، تا اينكه كارها بگذرد، و زمانها منقضى گردد، هنگام حشر و نشر برسد، آنگاه خداوند خلايق را از شكاف قبرها، از آشيانهاى پرندگان و درون درندگان (آنان را كه طعمه خويش قرار داده اند) و از مراكزى كه در آن هلاك گشته اند (از قبيل درهاى كوه و گردابهاى دريا، جمع نمايد، در حاليكه تمام به شتاب بسوى امر و ميعادگاه خداوند روانند، همه دسته شدگان، خاموشان، ايستادگان، صف زدگانند، بيننده آنان را مى بيند، و خواننده نداى خود را به آنان مى شنواند، همه آنان لباس مسكنت و فروتنى و تسليم و خوارى را د
ر بركرده (راه) چاره گم، دلها (از هوس افتاده و از ترس عذاب) ساكن آوازها (از هيبت) آهسته و پنهان عرق (شرمسارى) به دهانها و جاى لجام رسيده، خوف (از عقوبت) بى اندازه عظيم، و گوشها مضطرب و لرزان است، از خشونت صداى خواننده كه (اهل محشر را) به زجر و تندى خطاب كرده، و براى جدائى (حق از باطل) ميخواند، تا نيكوكار جزاى خود را گرفته و بثواب و بدكردارى بكيفر كردارش برسد.

(اينطور بوده و خواهد بود حال) بندگانيكه از روى قدرت آفريده شده، با قهر و جبر تربيت گشته، از چنگال مرگ گرفته شده، در قبرها نهفته، و استخوانشان پوسيده گرديده، به تنهائى برانگيخته، بر طبق اعمال جزا داد شده، از روى حساب (دقيق) امتياز داده شده اند، بتحقيق آنها در مدت زندگانى و مهلت مضطرب (و چند روزى) مهلت داده شدند، تا در صدد بيرون شدن (از وادى جهل و گمراهى) برآيند، و هدايت كرده شدند، تا راه واضح رسستگارى را بيابند، و عمر داده شدند، تا در آن عمر خاطر خدا از خويش خوشنود ساخته (و زنگ) تاريكى شبهه را (از آئينه دل خود) بزدايند، و واگذاشته شدند، تا اسبهاى نفوس خويش را (براى روز اسب دوانى قيامت) تربيت كرده، در طلب خير و نيكوئى برآمده، و براى راهيكه بسوى خدا با تانى و تامل پوييده اند چه خوش بود، كسب آتش زنه ميكردند (بوسيله اعمال صالحه در دنيا چراغى از نور در دل مى افروختند تا در تاريكى محشر از آن استضائه مينمودند) (آى) به به از اين مثلهاى درست (و دلنشين) و پندهائى شفادهنده (دلهاى بيمار) ايكاش (اين گهرهاى شهوار مواعظ) بدلهاى پاك، و گوشهائى نگهدارنده، و رايهاى داراى عزم، و عقلهائى صاحب حزم، برخورد ميكردند(و د
ر آن ها جايگزين ميگرديدند) پس بندگان خداى از خدا بپرهيزيد، پرهيز كردن كسى كه شنيد و ترسيد، و بگناهيكه كسب كرده اعتراف نمود، ترسيد و طاعت آورد، و از گناه دورى جست (در راه عمر) پيشاهنگ شد (بمرگ) يقين كرد، بكار نيك پرداخت، ديگران را عبرت قرار داده و عبرت گرفت، از خدا برحذر داشته شد، قبول زجر و منع كرد (رسول خدا او را به آيات و كتاب منزل دعوت كرد) او پاسخ داد رجوع (بفطرت اصلى كرده) و توبه نمود پيرو انبيا و به آنان موافق شد، آثار و نشانهاى حق را نشان داده شد، و آنها را (بچشم دل) ديد در طلب حق بشتافت، از گناه بگريخت، و رستگار شد (از دنيا براى آخرت فايده ذخيره كرد، درون خود را (اينجا از زنگ گناهان) پاكيزه كرد، سراى آنجا را آبادان نمود، براى روز كوچيدن از جهان و راهى كه در پيش داشت، و هنگام نيازمندى و وطن هميشگى خود توشه اندوخت، و براى دار اقامتش ذخيره (برگ عيشى) پيش فرستاد، پس بندگان خداى از خدا بپرهيزيد، به جهت آن چيزيكه شما را براى آن خلق كرده (خدا شما را براى معرفت و عبادتش آفريده پس عبادت كنيد) و همانطوريكه او شما را از خودش برحذر داشته از او حذر كنيد، آنچه را براى شما مهيا فرموده مستحق آن شويد (زيرا كه وعده خد
ا صدق و بايد از هول قيامتش برحذر بود.

/ 305