نامه 011-به گروهى از سپاهيان - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد علی انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تو گمان ميكنى كه بخونخواهى عثمان برخاسته، و حال آنكه نيك ميدانى خون عثمان كجا ريخته شده است (اگر از كسانيكه او را محصور داشتند جوياى آن خونى، از بنى تميم، و بنى اسد ابن عبدالغرا، طايفه طلحه و زبيرش بجوى، و اگر از كسانى كه او را مخذول داشتند، و ياريش نكردند طالبى خودت را در معرض قصاص در آر كه هر قدر عثمان از تو يارى خواست بفريادش نرسيدى آرى) اگر خواهان آن خونى از آنجايش بجوى (نه از من، معاويه بهمين نزديكى) گويا تو را مينگرم كه همچون شترانى كه سنگينى بار پشتشان را گزيده، و مينالند بدانگونه تو از گزش (و سنگينى بار) جنگ نالانى، و گويا سپاهيانت را مينگرم كه از ضربات پياپى (تيغ) و قضائيكه (ناچار) بر آنان فرود آمده، و كشته از پس كشته بخاك در غلطيدن مينالند، و مرا بسوى كتاب خداى ميخوانند، در حاليكه آن كتاب را انكار كننده، و يا از بيعت خود باز گردندگانند، (و اين سخن وابسته بعلم امامت، و يكى از معجزات آن حضرت است كه پيش از وقت از رفع مصاحف بمعاويه خبر ميدهد، لكن اهل سنت در اينجا معطل مانده اند كه بچه تعبيرش كنند، ابن ابى الحديد در صفحه 411 جلد 3 گويد: اگر گوئيم اين فراستى است نبوى كه اين حرف بزرگى است، و
اگر گوئيم اخبار از غيب است كه اين حرف بزرگتر و عجيبتر است، ولى در هر دو صورت اين سخن از آن حضرت بمنتها درجه بزرگى و شگفتى است).

نامه 011-به گروهى از سپاهيان

سفارشى است كه هنگاميكه هنگى (از سپاهيان خويش) را به جنگ ميفرستاد به آنان فرموده اند: هنگاميكه شما و دشمن، و دشمن و شما بهم در افتاديد (هشيار و بيدار باشيد، و جاهائيكه مشرف بر ميدان جنگ است زودتر اشغال كنيد) لشگرگاه شما بايستى پيشاپيش بلندى، و دامنه كهسارها، يا كنار رودخانه ها باشد، تا اينكه (آن دامن كوهها، و كنار رود براى شما بمنزله دژها، و يا سنگرها، و يا خندقهائيكه براى دشمن حفر ميكنند بوده و) شما را پشتبان، و پيش پاى دشمن سدى باشد، و زد و خوردتان با آنها بايد از يك يا دو راه بيشتر نباشد (چرا كه در غير اينصورت عمده لشگر پراكنده شده، و كار شكست شما و پيروزى دشمن را بهم نزديك ميسازد) در فراز كوهها، و بالاى بلنديها، و پشته ها ديده بانانى براى خود بگماريد (تا اطراف و جوانبتان را با دقت تمام مراقب باشند) مبادا كه دشمن بناگاه از كمينگاه، يا از جايگاه امن (كه احتمال يورش آنها را از آنجا نميداديد) بر شما بتازد (و كار آسانتان از همانجا بدشوارى گرايد، هميشه در جنگها عده را بعنوان جاسوسى و آگاهى از كم و كيف سپاهيان خصم پيش بفرستيد و) بدانيد كه پيشرو سپاه ديده بانان ايشان، و ديده بانان ايشان پيشروان سپاه
اند، زنهار كه خويش را از پراكندگى سخت واپائيد (كه پايان پراگندگى پراگندگى است) بهنگام فرود آمدن با هم فرود آئيد، و بهنگام كوچيدن همگان بكوچيد، همينكه پرده سياه شب شما را پوشاند، نيزه ها را دائره وار گرد خود بكوبيد (و خود بيدار و خواب بحال انتظار در ميان آن دائره قرار گيريد) و بايد (طعم) خواب را نچشيد جز اندكى بعنوان مضمضه كردن (همانطوريكه بهنگام مضمضه آب دهان را تازه كرده، و تشنگى را برطرف نميسازد، همانطور شما بخواب سنگين فرو نرفته، با چرت زدن ديدگان را از خستگى دريابيد).

نامه 012-به معقل بن قيس الرياحى

از وصاياى آن حضرت عليه السلام است بمعقل بن قيس رياحى هنگاميكه او را سه هزار نفر بعنوان مقدمه الجيش بسوى شام ميفرستادند: (معقل بن قيس رياحى يكى از اشراف و روساء و دليران اهل كوفه، و از دوستان حضرت اميرالمومنين است، به هنگام فتح شوشتر، در دوران عمر، عمار ياسر معقل را با هرمزان بمدينه آورد، و اين معقل همان كسى است كه در كنار نهر دجيل با مستورد ابن علقمه رئيس خوارج جنگيده، و هر دو همديگر را بكشتند، بارى حضرت فرمودند: اى معقل در اين ماموريتى كه تو را سپردم) بترس از خدائيكه ناچارش ديدار كرده، و تو را جز بدو بازگشتى نيست، و البته (در اين جنگ) بايد جز با كسيكه با تو ميجنگيد نجنگى، لشگر را در هنگام خنكى هوا (ى صبح و عصر) راه ببر، و آنها را (در ظهر كه روز به نيمه و گرما بحد كمال است) بخواب قيلوله امر كرده، آسايششان را منظوردار (و يا شتران را بچراگاه سر ده، تا بكام دل در گياههاى خرم بچرند) سر شب راه مپيماى، كه خداى شب را براى آسايش مقرر فرموده است نه كوچيدن (و منزل بريدن) بنابراين سر شب تنت را از خستگى و فرسودگى (روز و رنج راه) بيرون آورده، شتران و مراكب را از كوفتگى برهان، تا هنگاميكه (پرده سياه شب برچي
ده شود، و شعاع و درخشندگى ستارگان افزون گردد، نسيم دلاويز صبا وزيدن گيرد) سحر دامان (لطيف) بگستراند، صبح (چاك) گريبان بگشايد، آنگاه با خير و خوشى از خدا حركت كن، ايسرهنگ، هر آنگاه كه بدشمنت برخورد كردى، در قلب لشگرت بايست (زيرا جايگاه تو در لشگر جايگاه دل در پيكر است) و بگروه خصم نزديك مشو نزديك شدن كسيكه ميخواهد ستيز و آويز را چنگ در يازد، (و آتش پيكار و كين برافروزد) و نيز از آنان دور مشو دور شدن آنكه از پيكار ميهراسد (و خصم را بر خويش چيره ميخواهد) تا آنكه فرمان من بتو رسد، نكند كه كين و دشمنى شما نسبت به آنان شما را به پيكارشان برانگيزد، پيش از آنكه آنها را باطاعت و فرمانبردارى بخوانيد، و عذرشان را راه بربنديد (بلكه نخست بايد آنها را از اشتباه بيرون آورده به خدا و حقشان متوجه سازيد، اگر پذيرفتند كه كار بدون بكار افتادن شمشير ختم، و اگر نپذيرفتند عذر شما موجه و فيصل كار با شمشير است).

/ 305