حکمت 359 - ترجمه نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه نهج البلاغه - نسخه متنی

محمد علی انصاری قمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حکمت 359

مردم، كالاى جهان همچون گياهى است خشك شدنى، و با دارو تباه شدنى، بنابراين دور شويد از اين چراگاهى كه كوچيدن و نماندن در آن از آرامش و ماندن در آن نيكوتر و كم خوراكى در آن پاكيزه تر است تا ثروتش را داشتن، آنكه ثروتى كلان در آن گرد كرد، بفقر و فاقه اش فرمان راندند و آنكه از آن بى نياز ماند بيارى دادن و آسوده ماندش صلا زدند، آنكس كه زيور و زيب اين جهانش خوش آيند افتد ديدگانش را كور مادرزاد سازد، و آنكس كه شعار و رفتارش دوستى دنيا باشد درونش از اندوهها مالامال گردد بطوريكه آن اندوهها در سويداى دلش برقص افتند و بالا و پائين شوند (بيچاره اين بشر كه در چنگال خواهش نفس و پرستش جهان تا چه اندازه گرفتار و درمانده است) قصدى گرفتارش كند، و اراده اندوهگينش سازد، همينطور هميشه با اندوهها و گرفتاريها در كشمكش است، تا اينكه راه نفسش گرفته آيد و بصحرايش سرنگون در اندازند (چه انداختنى و با چه حالى) در حالى كه رگهاى دلش گسيخته و نابوديش بر خداى و بگودال در افكندنش بر دوستان آسان است (بنابراين مومن هوشيار كه زيور و زيب جهان فتان دلش را بتاب و طپش نيفكنده است) در جهان بديده اعتبار مينگرد، و باندازه شكم روزى از آن بد
ست مى آورد، و سخنان جهان را بگوش خشم و دشمنى مى شنود (حال هيچكس در جهان به يك منوال نيست و بشر همواره در آن متزلزل است) تا ميگويند فلانى ثروتمند و غنى شد، چيزى نگذرد كه گفته شود نيازمند و فقير شد، تا ميروند ببودنش خورسند شوند بر نابوديش غمگين و نژند گردند، حال بشر در دنيا (ئى كه همه گونه راه تدارك و تلافى برويش باز است) چنين است در صورتيكه هنوز روزيكه در آن نااميدى و محروميتى فراوان است فرا نرسيده است.

حکمت 360

پاك پروردگار پاداش و ثواب را بر بندگى و طاعت و كيفر و عقاب را بر سركشى و معصيت مقرر فرموده است تا آنكه بدين واسطه بندگانش را از نقمتش نگهدارد، و به بهشتشان برساند.

حکمت 361

اين مردم را روزگارى در پيش است كه در آن روزگار از قرآن جز رسمى و از اسلام جز اسمى باقى نماند مساجدشان در آن روزگار از حيث ساختمان آباد، و از جهت هدايت خراب است، ساكنان و آبادكنندگان آن مساجد بدترين مردم روى زمين اند، زيرا فتنه ها از آنان پديدار گردند، و گناهان در آنها جاى و ماوا گيرند، هر كه از آن فتنه ها كنارى گيرد بسوى آن فتنه بازش گردانند، و هر كه از آن باز بماند، باز بسوى آنش باز آرند، پاك پروردگار فرمايد: بحق خودم سوگند ياد كردم كه فتنه بر آن مردم برانگيزم كه بردبار خردمند در آن سرگردان ماند (و نداند كه بچه طرزى خود را از آن ورطه بايد بيرون كشد) و البته خدا آن فتنه را بر آنان برخواهد انگيخت، و ما از خداى خواهانيم كه از لغزشها و غفلتهاى ما در گذرد (و ما را بدان فتنه دچار نسازد).

حکمت 362

روايت كرده اند كه آن حضرت عليه السلام كمتر ميشد كه بر منبر بنشيند، جز اينكه پيش از خواندن خطبه ميفرمودند الا اى مردم از خداى بترسيد كه هيچكس بيهوده آفريده نشده است، تا ببازى سرگرم گردد، و سر خود رها نگرديده است، تا بيجا و خودسرانه كار كند، اينجهانيكه خود را نيكو براى او آراسته است. جاى گير آخرتى نيست، كه ديدارش زشت افتاده و آن را بد مينگرد، آن مغرور مرديكه به اعلا درجه همتش كوشيده و بر جهان پيروزمند گرديده است، همچون رادمرد ديگرى نيست، كه از آخرت به كمترين بهره خويش دست يافته است.

/ 305