ترجمه نهج البلاغه

محمد علی انصاری قمی

نسخه متنی -صفحه : 305/ 279
نمايش فراداده

حکمت 343

بهنگاميكه شدت و سختى بنهايت رسد، و حلقه هاى زنجير گرفتارى تنگ گردد، آن هنگام آن سختى را آسايشى و آن تنگى را گشايشى است (همينكه امواج بلا انسان را در ميان گيرد و راه چاره مسدود گردد آنوقت انسان خداى را با خلوص نيت بخواند و حاجتش برآورده شود).

حکمت 344

آن حضرت عليه السلام با يكى از ياران فرمودند: چنين مباش كه بيشتر اوقاتت صرف عيالاتت شود چرا كه اهل و عيالت اگر دوستان خدايند كه خدا دوستانش را ضايع نخواهد گذارد، و اگر آنها دشمنان خدايند پس تو چرا براى دشمنان خداى كار كنى و اندوه خورى.

حکمت 345

بالاترين زشتى زشتى اى است كه مانندش در خودت باشد.

حکمت 346

(مرسوم بود در زمان جاهليت اگر كسى داراى پسرى ميشد، براى او بدلاورى و سوارى تفال زده شادباش ميگفتند روى اين رسم) در پيشگاه مبارك حضرت مردى مردى ديگر را در شادباش پسريكه برايش آمده بود گفت فرزند سوار گوارايت باد، حضرت فرمود: چنين مگوى بلكه بگوى: خداوند بخشايشگر را سپاسگذار باش و فرزند بخشيده شده بر تو مبارك باد، اميد است اين پسر بكمال رشد و نيرو برسد، و تو را از نيكيش بهره مند سازد.

حکمت 347

يكى از كارگذاران حضرت بناى بزرگى سر پا كرد حضرت به او فرمود: سر در همها درآمد، اين ساختمان حاكى است كه تو دارا شده (زيرا تا انسان خوب دارا نشود و نيازمندان سرائى بزرگتر كه در خور نيازمندى باشد نشود دست بكار بنائى عاليتر نميزند، و ممكن هم هست باين كنايت اختلاس و خيانت او را از بيت المال عمومى متذكر شده باشد.