هنگاميكه آن حضرت زياد بن ابيه را براستان فارس فرمانروائى داده و او را جانشين عبدالله عباس گردانيدند، در ضمن سخن طولانى كه ميان ايشان بود و او را در آن سخن از پيش از سر رسيده ماليات گرفتن نهى ميفرمود فرمودند: عدل و انصاف را بكار بند و از ستمگرى و بيراهه رفتن بترس، چرا كه بيرون شدن از راه انسان را به آوارگى ميكشاند و از داد به بيداد گرائيدن شخص را بسوى شمشير بران ميكشاند (رعيت از جورش بجان آمده بر وى بشوراند، و سر از تنش برگيرند).
اين همان سخن 340 است كه شرحش گذشت لكن بجاى ما استهان ما استخف آمده است كه معناى هر دو يكى است.
خداوند از نادانان پيمان نگرفت كه ياد گيرند، جز آندم كه آندم كه از دانايان پيمان بستاند كه ياد دهند (پس در درجه اول دانا بايد ياد دهد و از آن پس نادان ياد گيرد).
بدترين برادران كسى است كه انسان براى او به رنج افتد، و همواره از طرف او آزار بيند. سيدرضى (ره) گويد زيرا تكليفى كه افزون از رنج و طاقت باشد رنج و كلفت است، و آن شرى است لازم از جانب دوستى كه براى او رنج برده ميشود، بنابراين او بدترين برادران است.
بهنگاميكه مومن برادرش را بخشم آرد البته از وى دورى گزيده است (و او را از خويش رانده است سيدرضى فرمايد) حشمه و احشمه هر گاه او را خشمگين سازد، و قولى هم در شرمگين ساختن يا شرمندگى برايش خواستن آمده است، و آن گمان جدائى كردن از او است.