ترجمه نهج البلاغه

محمد علی انصاری قمی

نسخه متنی -صفحه : 305/ 8
نمايش فراداده

خطبه 004-اندرز به مردم

از خطبه هاى آن حضرت است كه پس از جنگ جمل و كشته شدن طلحه و زبير بيان فرموده: بسبب مااز تاريكيهاى كفر و ضلالت بانوار درخشان هدايت راه يافتند، و بر كوهان بلند يقين سوار شديد، و بواسطه طلوع آفتاب ديانت ما اهلبيت از تيرگيهاى شبهاى آخر ماه (شرك) داخل روشنائى (توحيد) گرديدند، كر باد گوشى كه احكام الهى را شنيد و در خويش نگه نداشت، چگونه آواز نرم مرا ميشنود گوشى كه از شنيدن فرياد رساى رسول خدا امتناع ورزيده است، (دستورات قرآن را بكار نبسته) هر دلى كه از خوف الهى لرزان است ساكن باد، (اى مردم) من هميشه از شما منتظر عواقب وخيم خيانت و نقض عهد ميباشم و بفراست مى يابم كه زينتى فريبنده شما رافريفته است، پرده ديندارى مرا از انظار شما پنهان كرد، (بواسطه مهربانى و عفو جرائم از صولت و عقوبت من غافل گشتيد) آئينه نورانى دل من مرا بحال شما بينا كرد، (پيغمبر خدا فرمود بپرهيزيد ازفراست مومن كه او بنور خدا مى بيند) من به رهنمائى شما برخواستم زمانى كه بوادى گمراهى قدم گذاشته و در مركز ضلالت جمع شده رهبرى نداشتيد، چاه ميكنديد آب بدست نمى آورديد (در موقع درماندگيها از شماها دستگيرى كرده راه را نشان ميدادم امروز در اين خطبه بطورى خقانيت خود را بر شما ثابت كردم كه گويا حيوانهاى زبان بسته هم صاحب بيان شده و بحقيقت من گواهى ميدهند، دور باد راى كسيكه از من دورى گزيد، زيرا از زمانيكه حق بر من نمودار شد در آن به شك و ترديد نگرائيده ام، موساى كليم الله بر جان خويش نمى ترسيد بلكه ترسش از اين بود كه مبادا اجهال و دولتهاى ضلال بر حق چيره شوند (همانطور من هم ميترسيدم خلفاى جور كه بمنزله فراعنه امتند حق را پايمال كنند) امروز ما و شما بر سزد و راه حق و باطل قرار گرفته ايم هر كه (از من پيروى كرد) اعتماد باب داشته و تشنه نشود (بساحل سلامت رسيده و هر كه دل در غير من بست بوادى هلاكت قدم نهاد.)

خطبه 005-پس از رحلت رسول خدا

از سخنان آنحضرتست هنگاميكه پيغمبر خداى (ص) از دنيا رفته و مردم در سقيفه بنى ساعده با ابى بكر بيعت كردند، ابوسفيان بن حرب بقصد اينكه در ميان مردم احداث كند و كار بجنگ و مقابله بكشاند عباس بن عبدالمطلب را با جمعى ديگر همراه برداشته و بقصد بيعت بر آن حضرت وارد شدند، اميرالمومنين عليه السلام كه از منظور وى آگاهى داشت چنين بيان فرمود): اى گروه مردمان امواج متلاطم فتنه را با كشتيهاى نجات (صبر و شكيبائى) در هم شكنيد، قدم از راه مخالفت بيرون نهاده بسر منزل سلامت راه برداريد، تاجهاى بزرگى ومفاخرت را از سر بر زمين نهيد (با ابى بكر و عمر طريق مدارا سپريد، زيرا) كسى رستگار ميشود كه با پر و بال (يار و مدد كار) پرواز كند يا (اگر يار و ياور نداشت) گردن نهاده راحت و آسوده بگوشه نشيند زيرا اين (تنها و بى يار حق خود را مطالبه كردن) بنزله آشاميدن آب گنديده و بدبو و خوردن لقمه ايست گلوگير، آن كسى كه ميوه نارس را نابهنگام از درخت بچيند مانند كسى است كه در زمين ديگرى زراعت كند (در اين موقع بى كسى حق خود را مطالبه كردن نه تنها سودى نداشته بلكه زيان آور است) پس (در اينحال) اگر سخنى بگويم گويند براى حرص با مارت و پادشاه ى است، و اگر لب فرو بندم گويند از بيم مرگ و كشته شدن است، چه نابجا است اين سخن و چه دور است اين گمان را درباره كسى چون من بردن (من و ترس، على و بيم از مرگ) آخر مگر من آن قهرمان اسلام و يكه تاز عرصه ميدانهاى جنگ نيستم كه آن همه نهنگ آسا در درياهاى مهالك غوطه خورده بى باكانه فرو رفته و سرافراز و پيروز بيرون آمده ام، پس از ديدار آنهمه سختيها ديگر مرا از مرگ چه باك و حال آنكه به خدا سوگند انس پسر ابيطالب بمرگ بيشتر از انس طفل به پستان مادرش ميباشد (بنابراين خاموشى من نه از ترس است) بلكه فرو رفته ام در علم پنهانيكه اگر آن را پيدا و آشكار نمايم هر آينه شما بر خويش بلرزيد، لرزيدن ريسمان در چاه ژرف و عميق