بر اين فرموده «إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» فصّلت 6 يعنى مردم از حيث بشريّت برابراند و فرقشان در كمالات و اعمال است.
در قاموس بشر را انسان و ظاهر پوست بدن معنى كرده در اقرب الموارد گويد: بشره ظاهر پوست، جمع آن بشر است.
نا گفته نماند كلمهى بشر، 35 بار و كلمهى «بشرين» يكبار در قرآن مجيد بكار رفته و با مراجعه به المعجم المفهرس خواهيم ديد كه شكل ظاهر و بدن حاضر از آن مراد است قطع نظر از فضائل و كمالات. يكبار هم بمعنى بشرهها و ظاهر پوست بدن آمده نحو «لا تُبْقِي وَ لا تَذَرُ لَوَّاحَةٌ لِلْبَشَرِ» مدثّر: 29، نه باقى ميگذارد و نه ترك ميكند متغيّر كننده بشرههاست «بشر» در آيهى شريفه چنانكه از اقرب الموارد نقل شده، جمع بشره است.
طبرسى در مجمع البيان گويد:
بشر جمع بشره و آن ظاهر پوست است، انسان را از آن سبب بشر گويند كه پوستش ظاهر و مانند حيوانات از پشم و مو و كرك پوشيده نيست.
در آيهى «ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ» يوسف: 31، مراد زنان آن بود كه اين شكل و قيافه نميتواند بشر باشد بلكه فرشته است.
2- «وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ» بقره: 187، بزنان نزديكى نكنيد آنگاه كه در مساجد معتكف هستيد مباشرت بنا بر آنچه گفته شد، رسيدن دو بشره (دو پوست بدن) بهم ديگر است و آن در آيهى شريفه كنايه از مقاربت با زنان است چنانكه راغب گفته است ابن اثير در نهايه بعد از نقل حديثى گويد مراد از مباشرت لمس بدن مرد با بدن زن است ... و گاهى از آن مقاربت اراده كنند. مباشرت بكار نيز از اين معنى است.
بِشارت و بشرى بمعنى خبر مسرّت بخش است طبرسى و راغب در وجه آن ميگويند: چون كسى خبر مسرّت بخش را بشنود اثر آن در