مَكانَتِهِمْ
يس: 67. مجمع در ذيل آيه گفته: مكانة و مكان هر دو بيك معنى است يعنى اگر ميخواستيم آنها را در جايشان مسخ ميكرديم.
قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ انعام: 135. مكانت در آيه بمعنى تمكّن است: اى قوم بقدر.
تمكّن خود كار كنيد و در كفر پايدار باشيد من نيز همانقدر كار خواهم كرد.
داغ كردن. «كواه كيّا:
احرق جلده بحديدة و نحوها» يَوْمَ يُحْمى عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ توبه:
35. روزى آن زر و سيم در آتش جهنّم سرخ كرده شوند و با آن پيشانيها و پهلوها و پشتهايشان داغ كرده شوند آيه درباره گنج كنندگان است كه در «كنز» گذشت نعوذ باللّه منها. اين كلمه تنها يكبار در قرآن مجيد آمده است.
كى در كلام عرب سه جور است اوّل مخفّف كيف، دوّم تعليل، سوم بمعنى ان مصدريه. اوّلى در قرآن يافته نيست وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي. كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيراً ... فَرَجَعْناكَ إِلى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها طه: 32 و 33 و 40 آن در هر دو آيه بمعنى تعليل است و ان مصدريّه در آن مضمر است و در تقدير «كى أن نسبّحك- كى أن تقر» است.
وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْ لا يَعْلَمَ بَعْدَ عِلْمٍ شَيْئاً نحل: 70.
«كى» در آيه بمعنى أن مصدريّه است يعنى بعضى از شما بعمر ارذل برگشته شود تا چيزى نداند پس از آنكه دانا بود. راغب درباره اين كلمه جملهاى كوتاه و جامعى دارد و آن اينكه: كى علّت فعل شىء وكيلا علّت انتفاء آنست «كى علّة لفعل الشّىء و كيلا علّة لانتفائه».
حيله. تدبير. راغب ميگويد:
كيد نوعى حيله است گاهى مذموم و گاهى ممدوح باشد هر چند در مذموم بيشتر است همينطور است استدراج و مكر كه گاهى ممدوح باشند.
نگارنده گويد: بهتر است آنرا در صورت ممدوح بودن تدبير معنى