سياسى درگير مىسازند و به عنوان فعالان سياسى شناخته مىشوند و با توليد ايدئولوژى، رهبرى سياسى و سازماندهى تشكيلاتى، توده ها را به دخالت و حمايت از ديدگاه هاى خود وا مىدارند.1
بنابراين، احزاب در مقام عمل نمىتوانند مشاركت سياسى همگانى را تحقق دهند.
6 ـ 6 ـ تعصب حزبى و التزام به منافع حزب، از آفات ديگر احزاب سياسى است كه نه تنها با ارزش هاى اخلاقى تعارض دارند كه انسان را از تعقل و آزادانديشى باز مىدارد و در اثر افراط در تعظيم و تقديس حزب، ماهيت انسانى خود را از دست مىدهد.
وابستگى و ارتباط كثرت گرايى سياسى و اجتماعى با كثرت گرايى دينى و فرهنگى اقتضا مىكند كه در باره ى انواع پلوراليسم به اجمال سخن بگوييم.
پلوراليسم يا كثرت گرايى در حوزه هاى گوناگون سياسى، اجتماعى، اخلاقى، فرهنگى و دينى به كار مىرود.
1 ـ 7 ـ پلوراليسم دينى، پاسخ به پرسش تنوع و تكثر اديان وحيانى و غير وحيانى با مذاهب گوناگون آن ها مىباشد. به عبارت ديگر، آن گاه كه در مقابل تنوع و تكثر اديان و مذاهب، به عنوان يك واقعيت خارجى قرار مىگيريم، به گونه اى كه قابل انكار نيستند و تا حدودى نازدودنىاند، در آن صورت با اين پرسش رو به رو مىشويم كه چه تفسيرى مىتوان از اين كثرت هاى خارجى داشت سه رويكرد مختلف در پلوراليسم دينى ابراز شده است.
الف: رويكرد انحصار گرايى (Exdusirism)، كه بيش تر متدينان به آن اعتقاد دارند؛ بنابر اين رويكرد، اديان و مذاهب، معارف خود را تنها طريق در رسيدن انسان ها به هدايت و حقيقت دانسته اند و شايد صراط ها و طُرق ديگر
1. R. Dahl. Pbluarchy. op. cit, pp. 124 - 180.