مولوى با بيان يك داستان، در اين باره چنين مىسرايد:
نفس را يكباره كشتن و در گور حرمان از آمال و آرزوهايش دفن كردن و دست آن را از هواها و خواهشهاى نامشروع كوتاه كردن، همان تخليه دفعى است كه برخى همانند بشر حافى و فضيل بن عياض و... به توفيق الهى به اين كار مهم توفيق يافته، از حُسن عاقبت برخوردار شدند.
كيفيت بازگشت بشر حافى
چنان كه نوشتهاند، بشر حافى فردى متمكن و مرفّه بود. املاك و غلامان و كنيزان بسيارى داشت. اكثر اوقات خود را با تفريح و خوش گذرانى سپرى مىكرد.
روزى امام هفتم، حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) از كنار منزل او مىگذشت. ساز و آواز درون خانه بشر به گوش حضرت رسيد. از كنيزكى كه دم در منزل ايستاده بود، پرسيدند: اين منزل از آن كيست؟ پاسخ دادند: از آن مولايم بشر. پرسيدند: او بنده است يا آزاد؟ كنيزك گفت: بنده
(1). مثنوى، دفتر دوم، ابيات، 776 ـ 783.