محی الدین در آینه فصوص

مرتضی رضوی‏

جلد 1 -صفحه : 611/ 164
نمايش فراداده

سخني با خواننده محترم

از خواننده محترم تقاضا مي‌شود به اين مباحث كه ارائه دادم ـ و شايد براي بعضي از خوانندگان بيش از حد كش دادم ـ توجه فرمايند.

تا همراهي‌مان در مباحث آينده آسان باشد و من به تكرار مطالب مجبور نباشم.

اصل و اساس و پايه و مبناي محي‌الدين در اين فصّ نوحي‌، همين بود كه بحث شد و اين همه تناقضات و بي‌اساس بودن آن به شرح رفت.

بنابراين تا آخر اين فصّ همه گفته‌هايش باطل است.

زيرا وقتي كه مبنا باطل باشد روبناها نيز همگي باطل‌اند.

و در واقع نيازي به ادامه بحث در اين فص نيست.

ليكن نظر به سماجت غير علمي صدرائيان، چاره‏اي از ادامه بحث نيست.

همان طور كه اگر موج خروشان تصوف جديد، نبود، حقيقتاً فصوص ارزش شرح نويسي نداشت.

نگاهي به شارحان فصوص

شارحان فصوص از قبيل صدرالدين قونوي ناپسري محي‌الدين، مويدالدين جندي (ف 690) عبدالرزاق كاشاني ـ هر دو شاگرد قونوي ـ، قيصري، خواجه محمد پارسا (ف 822) و...

و سيد حيدر آملي‌، هستند.

سيد حيدر يك فرد شيعه بود و در حوزه علميه حلّه مشغول تحصيل بود و از فخرالمحققين گواهي علمي دريافت كرد.

او در آن زمان خصيصه زهدگرائي داشته به معنويات مي‌پرداخته است به طوري كه در متن گواهينامه صادره از فخرالمحققين به اين حالت او اشاره شده است.

اما پس از دريافت آن تاييديه صوفي شد.

وي با اين انگيزه كه در عين صوفي بودن تشيع خود را از دست ندهد فصوص الحكم محي‌الدين را شرح كرد و در برخي از اصول و فروع راه خود را از محي‌الدين جدا كرد.

لذا شرح او ظاهراً اولين شرحي است كه همراه با انتقاد است و مي‌توان آن را «شرح نقدي‌» نام نهاد.

ساير شرح‏هاي شناخته شده همگي سبك «مريدانه» دارند و با دو انگيزه زير نوشته شده‏اند: