محی الدین در آینه فصوص جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
1- اعطاي يك نوع روح سازگاري به تصوف چموش محيالدين و ايجاد تعادل در آن.2- ايجاد ابهام در ادعاي «خاتم الاولياء»ي محيالدين كه در حقيقت صوفيان بعد از خود را از ولايت و ولي بودن، محروم ميكرد.و از يك ديدگاه، اساس تصوف را در دوره بعد از خودش انكار ميكرد.3- اثبات توان فكري و به اصطلاح تامين مدرك براي مدارج علمي خود.يك صوفي يا با دريافت خرقه از مرشد پيشين، به صدارت ميرسيد يا با انتخاب خانواده و بازماندگان مرشد پيشين، كه باز به حساب خرقه گذاشته ميشد.محيالدين به كسي براي بعد از خودش خرقه نداده است زيرا خرقه دادن و جانشين تعيين كردن كاملاً بر عليه خاتم الاولياء بودن او و ناقض اين سمت ادعائي او بود.و شاگردانش نيز نتوانستند اصل معروف «خرقه» را در خانقاه او به نام او از نو احيا كنند.و اين يكي ديگر از شواهد و ادلّهاي است كه كاملاً ابهامهاي ساختگي در مورد ادعاي «خاتم الاولياء»ي محيالدين، را روشنتر ميكند.خود محيالدين از كسي خرقه نگرفته بود؟ در مقاله «محيالدين و خرقه» به شرح رفت كه كسي حاضر نشد به او خرقه بدهد.به همين جهت او از خيلي از رسوم و آداب و سنتهاي رايج صوفيان معاصر خود، انتقاد ميكرد.او خودش را يك «نو آور» در قبال همه جريانها وگروهها و مذاهب درون جامعه اسلامي، ميدانست.محيالدين براي پر كردن خلاء خرقه خود، ادعا ميكند كه در يك مراسم و همايش پر طمطراق در حضور همه انبياء تاييديهاش را از خود رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم گرفته است، و اين مراسم شاهانه را در «فتوحات مكيه» به طور مفصل شرح داده است.