اولاً: از عبارت «تا چه رسد» پيداست كه در ناخودآگاه او «تشبيه» بيش از «تنزيه» محكوم و مردود است در حالي كه خواهيم ديد او تنزيه و تشبيه را به يك ميزان محكوم خواهد كرد و ذرهاي ميانشان فرق نخواهد گذاشت و درست مانند اصل معروف شيعه در «لا جبر و لا تفويض» و همين باعث شده كه شارح شرح فارسي «امر بين الامرين» شيعه را به محيالدين هديه كرده است.اين گونه تزلزل در بيان محيالدين خيلي زياد است و نشان ميدهد كه او اساساً به مكتبي كه آورده اعتقادي ندارد.و به طور ناخودآگاه چيزهائي از باورهاي درونياش به قلم ميتراود.ثانياً: ميگويد: اين (تنزيه خدا از چيزي كه در خدا نيست) تنزيه نيست.شرح داده شد كه معناي تنزيه اهل تنزيه، را نميفهمد.ثالثاً: عبارت «تطهير محل»: او اين تعبير را در فصّ شيثي نيز آورد و گفت: «اين گروه دعا نميكنند زيرا ميدانند كه آن چه در عالم اعيان ثابته از خدا گرفتهاند به آنان خواهد رسيد نه كم و نه زياد، اينان به تطهير محل ميپردازند تا آن آمدني بيايد».و در آخر فصّ شيثي به شرح رفت كه مكتب محيالدين قهراً يك مكتب «حلولي» است.شرح فارسي ميگويد: مراد محيالدين از «محل»، «قلب» است كه بايد پاك و تطهير شود.بايد گفت: اگر مرادش قلب بود همان لفظ قلب را ميآورد مگر در عمرش لفظ قلب را نشنيده بود!؟ اين يا ساده لوحي است يا...كه هم حمايت غير منطقي از محيالدين كنيم و هم به او خيانت كرده و سخن روشنش را تحريف كنيم.شرح فارسي كجا هست و به كجا ميرود، معلوم نيست.رابعاً: نتيجه سخن محيالدين چنين ميشود: در مقام احديت جائي براي تنزيه نيست.و در مقام واحدي نيز هم تنزيه لازم است و هم تشبيه در امر واحد تركيبي.كه شرح كامل در گفتههاي آينده او خواهد آمد.