محی الدین در آینه فصوص

مرتضی رضوی‏

جلد 1 -صفحه : 611/ 328
نمايش فراداده

اختلاط در سخنان آتي محي‌الدين

همان طور كه در سطرهاي بالا بيان شد، ابن عربي در سخنانش قوم نوح را «مردمي با فهم» و نيز «في الجمله مؤمن» معرفي كرد به حدي كه قيصري مشعوفانه آنان را «عارف» ناميد.

اما در سخنان و عبارت‏هاي آتي كه خواهد آمد، او روي نوارِ ناداني و مقصر بودن آنان پيش مي‌رود.

اين روش موجب شده كه هم كلام خودش و هم شارحان در شرح مراد او دچار اختلاط شود.

ابتدا مطابق نظري كه اين نابغه را در حد زياد دچار غلط نويسي و يا تناقضات، نمي‌كند عبارت او را مي‌آورم و ترجمه مي‌كنم آنگاه روش شارحان را، كه مي‌توان گفت در بستر نظر دوم است.

نظريه اول

ـ فزال عنهم ما كان في ايديهم مما كانوا يتخيّلون انّه ملك لهم.

وهو في المحمدييّن «وانفقوا ممّا جعلكم مستخلفين فيه»(8): پس آن چه قوم نوح گمان مي‌كردند كه ملك‌شان است از دست‏شان رفت، در حالي كه در مورد محمديين فرموده است «انفاق كنيد از آن چه شما را در آن جانشين خود قرار داده‏ايم».

ـ و في نوح «الاّ تتخذوا من دوني وكيلاً»(9) فاثبت الملك لهم و الوكالة لله تعالي فيه،(10) فهم مستخلفون فيه و هو وكيلهم:(11) و (نيز) در مورد (قوم) نوح فرموده است «كه اخذ نكنيد غير از من وكيلي‌» پس مالكيت را براي آنان اثبات كرده كه وكالت خداي متعال در آن باشد.

پس آنان مالك هستند و در مالكيت، جانشين خدا هستند (كه از نو خدا وكيل‏شان است).

ـ فالملك لهم و ذلك ملك الاستخلاف و بهذا كان الحق(12) مالك الملك.

كما قال الترمذي‌: پس ملك، ملك آنان است و اين مالكيت استخلافي است و به همين جهت (كه ملك استخلافي است) مالك الملك اصلي خداوند است.

همان طور كه ترمذي گفته است.

توضيح

خلاصه

چون قوم نوح ايمان نياوردند (گرچه عملاً ايمان آورده بودند و نوح مدح‌شان كرده بود) آن چه را كه گمان مي‌كردند ملك‌شان است از دست‏شان رفت در حالي كه بايد مي‌دانستند مالكيت‏شان استخلافي است.

همان طور كه قرآن هم خطاب به مسلمانان، و هم خطاب به قوم نوح گفته است كه مالكيتِ شما استخلافي است.

همان طور كه ترمذي (صوفي‌ ديگر) اين مالكيت استخلافي را توضيح داده است.