ـ فاختطلت الامور، و ظهرت الاعداد بالواحد في المراتب المعلومة كلّها: پس امور (براي محجوبان) مشتبه شد و ظاهر شد عددها به وسيله «واحد» در همه مراتب معلومه.
عدد اول (يك يا يكم) در همة مراتب عدد، حضور دارد.
يك به همراه دو، سه، چهار و...
هست.
پس عددها و رقمهاي مختلف را خود همان عدد اول، به وجود ميآورد همه عددها جلوههاي مختلف عدد اول هستند.
ـ فاوجد الواحد العدد، وفصّل العدد الواحد: پس خود واحد (يك)، عدد را به وجود ميآورد، سپس عدد برميگردد و خود واحد را تفصيل ميكند.
1- اين موضوع از قديميترين دست آويزهاي صوفيان است هميشه به آن متمسك ميشوند، ميگويند شما هر عدد و رقم را به نظر بياوريد خود يك با آن عدد حضور دارد.
هر عدد گر چه مثلاً 1000 باشد همان خود يك است و از يك نشأت ميگيرد.
و از يكها تشكيل مييابد.
2- در اين مسئله، يك موضوع تكويني، يك موضوع انتزاعي ذهني و يك موضوع اعتباري، داريم:
يعني موضوع خارجي كه واقعيت خارجي دارد، عبارت است از «حدّ» ـ حد، حدود، محدوديت اشياء ـ كه نام ديگر آن «مكان» است.
اگر در عالم هستي چيزي به نام «حد» و «مكان» وجود نداشت دانشي به نام رياضي (خواه هندسه و خواه حساب) به وجود نميآمد و يك موهومي ميشد مبتني بر موهوم ديگر.