محی الدین در آینه فصوص

مرتضی رضوی‏

جلد 1 -صفحه : 611/ 545
نمايش فراداده

ظهور عدد «واحد» در مراتب عشرات، مآت، الوف، به «عمل شمارش» مربوط است كه فعلي از افعال انسان است و ربطي به وجود و عدم «كثرت» ندارد و از بحث ما خارج است.

حتي اگر كثرت وجود نداشت، خود همين عمل و فعل نيز امكان عملي نمي‌يافت.

پس كثرت حقيقت دارد و واقعيت است.

در آن دوران كه انسان به وجود نيامده بود و عمل شمارش او هم نبود، آيا «تعدد» و «كثرت» در عالم نبود!؟!.

خلط كردن اعتباريات به واقعيات، و نيز خلط ميان «فعل انسان» و ميان «كثرت»، يك كار نادرست و عوامانه است كه سيماي اين بحث را خراب مي‌كند و صاحبش را به سراب مي‌رساند.

اعيان ثابته

محي‌الدين مي‌گويد: ممكن است شيء حساً معدوم و عقلاً موجود باشد.

مرادش چيست؟ اشياء چند نوع هستند:

1- خدا

محسوس نيست و عقل وجودش را وجوباً اثبات مي‌كند، و به قول ارسطوئيان: واجب الوجود.

2- ماده

ـ ماده به معني فيزيكي نه ارسطوئي ـ: محسوس است هم حساً و هم عقلاً، موجود است.

3- مادّي‌

مثل: عطر، سرما، گرما، عشق، غم، شادي‌، و...

كه ماده نيستند، مادي هستند كه هم حساً موجودند و هم عقلاً.