رحیق مختوم

عبدالله جوادی آملی

نسخه متنی -صفحه : 19/ 15
نمايش فراداده

بطوري كه در موارد حسّاس نه تنها مطلب وي مطابق گفته عرفا است بلكه الفاظ و تعابير نيز عين تعابير آنان است، ليكن گاهي نام برده مي‏شود و زماني بي‏نام نقل مي‏گردد؛ مثلاً در لزوم تحصيل علوم نظري قبل از رياضت و نيز در امكان نيل به حقائق از راه تهذيب نفس، آنچه در مفاتيح‏الغيب71. آمده است مطابق با تمهيدالقواعد72 مي‏باشد. تحقيق برهان صديقين و نقد تقرير ابن‏سينا(رحمه اللّه) از آن بدون استفاده از آثار اهل معرفت نيست:

«وحاصل استدلالاتهم يرجع بأن الوجود الممكن ... يحتاج الي علة موجودة غير ممكنة وهو الحق الواجب... وهذا ايضا استدلال من‏الأثر الي المؤثّر»73.

صدرالمتألهين(قدس سره) وَهم را عقل مقيّد مي‏داند و چنين مي‏گويد:

«واعلم أنّ الوهم عندنا عبارة عن اضافة الذات العقلية الي شبح جزئي»74.

و اين مطلب مناسب با چيزي است كه قيصري در شرح فصّ آدمي گفته است75.

در مقدّمه جلد يكم اسفار76. كلمه تَجوال، تَرجاع، تَطواف و ترداد آمده است كه مطابق مقدّمه شرح قيصري77 مي‏باشد.

و مهم‏تر از همه آن است كه در كتب عرفا نه تنها تشويق به مجاهدت نفس و ترغيب به مكاشفه شده است بلكه راه نظر و برهان به عنوان حجاب تلقي شده است و اصرار آنان بر ضرورت تزكيه و امتناع وصول به حقائق با برهان صرف78 بدون شهود آنها مي‏تواند عامل اساسي براي تحول بنيادين صدرالمتألهين(قدس سره) باشد، چه اينكه در نوشتارهاي ايشان مكرر آمده است كه با برهان صرف، حقائق شناخته نمي‏گردد، همانطور كه عرفان بدون برهان كافي نيست79:

«ونحن بصدد بيان‏العلوم اللدنيّة و اثباتها بالبرهان إن شاءاللّه، وحقيقة الحكمة انّما تُنال من‏العلم اللدنيّ و مالم تبلغ النفس هذه المرتبة لاتكون حكيما...»80.

قصور عقل از اكتناه اشياء و عدم امكان نَيل به حقائق در كلمات بزرگان اهل حكمت، همانند ابن سينا(رحمه‏اللّه) آمده است: «الوقوف علي حقائق‏الأشياء ليس في قدرة البشر ونحن لانعرف من‏الأشياء إلّا الخواص واللوازم والأعراض»81.

وهمين مطلب را سيد حيدر آملي(رحمه‏اللّه) در مقدمات نصّ النصوص82 و صدرالمتألهين(قدس سره) در اسفار83 از وي نقل كرده‏اند؛ اما آن بزرگان اهل نَظَر، نه چون عارفان اهل بَصَر، راهنمائي كرده و نه همانند سالكان اهل عمل، راهنوردي نموده‏اند، گرچه همه آنان در صراط مستقيم بوده و پيروان راستين انبياء الهي‏اند، ليكن امتياز نظر و بصر مخفي نيست.

صدرالمتألهين(قدس سره) در بين صاحب‏نَظَران، اهل حدس است و ديگران اهل فكر و برهان همان امتياز بين جذبه و سلوك است در عرفان84. لذا توانست حرف‏هاي حكما را بهتر از آنها تقدير كند و مطالب عرفا را نيز كامل‏تر از آنان تبيين فرمايد و جامعيّت وي موجب شد كه در منزل ايمان از سائر اهل ايمان قوي‏تر و در منزل برهان از سائر اهل حكمت و برهان كامل‏تر و در منزل احسان، كه جايگاه اهل معنا و عرفان مي‏باشد85، از آنان جدا نباشد.

وقتي امتياز وي از سائر حكماي متأله روشن شد، تفاوت او با متكلمان بطور وضوح معلوم مي‏گردد، زيرا امتياز حكيم متأله از متكلم باحث همان است كه در شرح هدايه بيان كرده است:

«وما نظر الي هاتين‏المرتبتين من مراتب الأنظار بعين الاعتبار فانهما متعكاستان متقابلتان، فالحكيم المتأله يَعدو من‏المقعول الي‏المحسوس والمتكلم الباحث يعدو و من‏الحسوس الي المعقول (وما تدري نفس بأيّ أرض ثموت»86و87

البته اين سير نزولي از عقل به حس و از ذات به وصف و فعل در مسلك الهيّت است، ولي در مسلك عبوديت سير اساسي همان صعود از فعل به وصف و از وصف به ذات است88. و منشأ اين امتياز در نحوه اقامه برهان بر اثبات واجب است كه مبسوطا امتياز وي از سائر حكما روشن خواهد شد.

هر انساني در زمينه فكري و عملي خاص كه با سير جوهري تحصيل نموده است زندگي مي‏كند و در همان زمينه رخت بر مي‏بندد، و زمينه حيات هر انساني در پايان عمر وي معلوم مي‏گردد و توده مردم از آن آگاه نيستند، چه اينكه غالبا زميني كه در آن مي‏ميرند براي آنان روشن نيست.