رضایت از زندگی

عباس پسندیده

نسخه متنی -صفحه : 363/ 178
نمايش فراداده

فصل سوم

لذّت اُنس

تنهايى براى انسان، تلخ و آزاردهنده است . انسان، دوست دارد با ديگران باشد و با آنان رابطه برقرار كند . اين، يك نياز عاطفى است . انسان تنها، احساس خلأ مى‏كند ؛ احساس دردآورى كه هيچ چيز حتّى ثروت و شهرت و رياست، آن را پر نمى‏كند . رابرت بولتون در كتاب خود به نام «روان‏شناسى روابط انسانى»، بحثى دارد تحت عنوان «درد تنهايى». وى معتقد است كه امروزه بسيارى از افراد، آرزو مى‏كنند با ديگران رابطه‏اى صميمى داشته باشند ، ولى از آن محروم‏اند . وى از قول يكى از روان‏پزشكان امريكا نقل مى‏كند كه در جامعه ما، عميق‏ترين مشكل مردم، تنهايى و انزواست. وى بر اين باور است كه تنها بودن، دو نوع است: نخست، «عزلت» كه مى‏تواند تنهايى كامل، سازنده و مسرت‏بخشى باشد و دوم، «تنهايى» كه نوعى بى‏كسىِ دردآور، مرده و پوچ است و اين تنهايى حتى ممكن است در ميان جمعيت نيز روى دهد. 1

امروز، در روابط اجتماعى، شاهد پديده‏اى هستيم با عنوان «مجاورت بدون صميميت». 2 انسان‏ها در كنار يكديگرند، اما محبّت و صميميت، در ميان آنان وجود ندارد. اُنس با ديگران، يكى از نيازهاى جدّى بشر است. ما نه براى تأمين نيازهاى

1 -  روان‏شناسى روابط انسانى، ص25.

2 -  همان، ص26.