پروردگار من دوست بداردوست او را و هلاك كن دشمنان او را ودشمن باش هر كسى را كه با حيدر دشمنى ميكند، قسم بخدا دوست نميدارد او را مگر مومن نكوكار و او را رها نميكند مگر زنديق مرتد، براى يار بوده باشيد و از يارى او كناره گيرى نكنيد و از او صلاح بخواهيد ارشاد شويد، گفتند: شنيديم آنچه راكه گفتى و آنچه را روح الامين آورد براى تو تاكيد ميكند آنرا، اين "على "ع"" امام ما و ولى ماست و بوسيله او براه هدايت ارشاد ميشويم، تا آنكه پيامبر از دنيا رفت و هنوز در ميان لحدش مدفون نشده بود، كه خيانت كردند پيمانهائى را كه باپيامبر بستند و مخالفت كردند آنچه راكه بهترين مخلوق " احمد " گفته بود، و تبديل كردند بجاى رشد و صلاح گمراهى را بعد از آنكه شناختند صوابرا و در گمراهى رفت و آمد نمودند، و پسر ابى قحافه رئيس وآقا شد بر ايشان و حال آنكه پيش از اين سيد و آقا نبود، اى واى بر مردانى از امت فريفته شده ايكه آقائى كند بر سادات و بزرگان آنان بنده گان و برده گان آنها، بيگانه و بعيد بان مقرب و نزديك گرديد و مقرب نزديك از آن رانده و دور شد، براى چه او مقدم نداشت بامداد سوره برائت وقتيكه او را برگردانيد و او شديدا غمگين و خشمناك بود.
و ميگفت در حال عذرخواهى "اقيلونى" مرا واگذاريد و در رسيدن بخلافت از دير زمانى كوشش ميكرد، آيا ميشود ازخلافت كناره گيرى كند و حال آنكه در ديگرى وصيت كند و تاكيد نمايد، سپس پيروى كرد...
پس از دنيا رفت در حال خشونت و تندى كه درشتى كلام او ولى را خوار و مفسد را عزيز ميكرد، و اشاره بشوراء "شش نفرى" كرد "عمر" و عثمان را مقدم و نزديك داشت پس چه اندازه بد است خيانتكار حسود، پس مال خدا را تماما در ميان خويشان خود عمدا قسمت و پخش نمود، وابوذر را تبعيد و فاسقى چون "حكم بن ابى العاص عموى خود را" نزديك كرد درحاليكه پيامبر او را آواره و تبعيد كرده بود، چند زمانى بازى كردند با خلافت و هر كدامشان در حكمشان سرگردان و مردد بودند، و اگرپيروى كرده بودند بامام و ولى امرشان خوشبخت شده بودند باو و او است ولى سفارشى خدا و پيامبر، ولى بدبخت شدند هميشه براى مخالفت او و رستگار نشدند و حال آنكه او وصى سعادتمند بود، همتاى پيامبر و جان او و امين او ولى مهربان و دوست او بود، نام آن دو بر عرش عظيم خدانوشته بود در حاليكه در ايام پيشين آدمى وجود نداشت، دو نور پاك ومنزه بودند كه جمع بلندى آنها را از شيبه الحمد "عبد المطلب" بن هاشم اصيل بود، كسيكه هرگز روى خود را بسوى بت و لات و عزائى كه از قديم سجده ميشدند بلند نكرده است، و اگر شمشير او نبود دين اسلام از جهت شرافت بلند نميشد و شرك و بت پرستى از ميان نميرفت، از او سئوال كن جنگ بدر را وقتيكه با شيبه برخورد كرد كه بر او صداى زنان نوحه گر بسيارى بلندشد، وليد بن عتبه بشمشير او بخاك هلاك مكان كرد كه بر او لباسهاى آغشته بخون بود، و در روز "احد" در حاليكه نيزه هاى كشيده شده بود و سر نيزه ها در گلوها فرو رفته و بيرون ميآمد، قاتل طلحه ابن طلحه كيست وقتيكه در جنگ احد چون شير آمد و براى جنگ فرياد كرده و كف بدهن آورده بود،