ترجمه الغدیر

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

جلد 12 -صفحه : 169/ 85
نمايش فراداده

2 - احمد "امام حنبلى ها" در مسندش از ابن عباس نقل كرده كه گفت: مردى آمد پيش عمرو گفت: گفتار ما را خورد مسعر گويد: يعنى پينگى و خواب گفت: پس عمر پرسيد كه تو از كجائى، پس خود را مرتب معرفى ميكرد تا او را شناخت و معلوم شد او موسى است، پس عمر گفت اگر بدرستيكه براى آدمى يك بيابان و يا دو بيابان باشد هر آينه سومى را طلب ميكند پس ابن عباس گفت و پر نميكند شكم فرزند آدم را مگر خاك سپس ميپذيرد خدا توبه كسى را كه توبه كند، پس عمر بابن عباس گفت: از چه كسى شنيده اى اين را گفت: از ابى، گفت: وقتى صبح شدپس بيا پيش من، گويد: پس برگشت نزدام الفضل و اين جريانرا براى او بازگو كرد پس مادرش گفت: و چيست تو را و كلام نزد عمر و ابن عباس ترسيد كه مبادا ابى فراموش كرده باشد، پس مادرش گفت: بدرستيكه ابى شايد فراموش نكرده باشد، پس صبحگاه عمر آمد و شلاقش با او بود و رفتيم با هم پيش ابى، پس بيرون آمد ابى بر آنها در حاليكه وضو گرفته بود و گفت از من مذى آمده بود پس آلت خود يا عورت خودرا شستم "و شك از مسعر است" پس عمر گفت آيا اين كافيست، گفت: بلى، گفت: از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدى گفت: آرى، گفت و از او پرسيد از آنچه ابن عباس گفته بود پس او را تصديق كرد.

ودر مسند از ابن عباس روايت شده گويد: مردى آمد پيش عمر و ميپرسيد از او، پس شروع كرد بنگاه كردن باو و يكبار بسر او نگاه ميكرد و يكبار بپاى او كه آيا چيزى از كسالت بر او هست پس از آن عمر باو گفت: چه اندازه مال دارى، گفت: چهل شتر، ابن عباس گفت: پس گفتم: راست گفت خدا و پيامبر او، اگر براى اين آدم دو بيابان از طلا هر آينه بيابان سومى را ميخواهد و پر نميكند درون پسر آدم را مگر خاك و خدا توبه ميكندبر كسيكه توبه كند، پس عمر گفت: اين چيست، گفتم: اين چنين ابى خواند براى من گفت پس برويم پيش او،گفت: پس آمد نزد ابى و گفت: چه ميگويد اين، ابى گفت: اين چنين رسول خدا صلى الله عليه و آله گفت: آيا پس ثابت ميدانى آنرا پس ثابت بدار آنرا.

و در حكايت شده از احمد، عمر گفت: در اينصورت ثابت ميدارى در مصحف، گفت: بلى.

و ابن ضريس ازابن عباس نقل كرده كه گفت: گفتم اى امير مومنان بدرستيكه ابى بن كعب گمان ميكند كه تو ترك كرده از آيات خدا آيه اى را كه ننوشته اى آنرا گفت: بخدا قسم البته از ابى ميپرسم پس اگر انكار كرد هر آينه تكذيب خواهى شد، پس چون نماز صبح را خواند رفت پيش ابى و اجازه خواست از او و براى او بالشتى گذارد و گفت: اين خيال ميكند كه تو پنداشته اى كه من آيه اى از كتاب خدا را ترك كرده و ننوشته ام آنرا پس گفت: كه من شنيدم رسول خدا صلى الله عليه و آله ميفرمود اگر براى فرزند آدم دو بيابان از مال باشد هر آينه طلب كند بيابان سوم را كه اضافه بر آنها كند و پر نميكند شكم و درون فرزند ادم رامگر خاك و خدا ميپذيرد بر هر كسيكه توبه كند، پس عمر گفت: آيا آنرا بنويسم گفت: من تو را نهى نميكنم گويد: پس مثل اينكه ابى شك كرد كه بگويد از رسول خدا صلى الله عليه و آله يا قرآن نازل شده است

3 - از ابى ادريس خولانى گفت: ابى بن كعب قرائت ميكرد: " اذ جعل الذين كفروا فى قلوبهم الحميه حميه الجاهليه " هنگاميكه قرار دادند كسانيكه كافر شدند در دلشان حميه و تعصب و آن حميه جاهليت بود و اگر شماتعصب ميورزيديد چنانچه آنها ورزيدند هر آينه مسجد الحرام ويران شده بود،پس خدا نازل فرمود سكينه و اطمينانرابر رسولش، پس اين اين خبر بگوش عمر رسيد سخت آشفته شد و فرستاد بسوى او پس وارد بر او شد و عده اى از اصحابش را خواست كه در ميان ايشان زيد بن ثابت بود پس گفت چه كسى از شما سوره فتح را ميخواند، پس زيد خواند بر قرائت امروز ما پس عمر تند شد باو، پس ابى گفت: آيا سخن بگويم، گفت: بگو، گفت: هر آينه ميدانى كه من بودم كه بر پيامبر صلى الله عليه و آله وارد ميشدم و بر من قرائت ميكردم و تو دم در بودى، پس اگر دوست دارى كه مردم را بياموزم بر آنچه پيامبر ص