ترجمه الغدیر

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

جلد 19 -صفحه : 162/ 53
نمايش فراداده

2- بر خلاف كردار و فرمايش وتقرير پيامبر "ص" و به تقليد از پدرش- عمر بن خطاب- از گ ريستن برمرده نهى كرده است، آنهم پس از دريافت حقيقت و سنت پيامبر "ص" در اين باره و بعد از اتمام حجت بر او وپدرش. اين مرد مى گفت: پيامبر خدا "ص" از كنار گورى مى گذشت، فرمود: اين اكنون از گريستن خانواده اش بروى در عذاب است. عائشه گفت: خدا از ابو عبد الرحمن در گذرد، زيرا اودچار اشتباه شده است. و مى دانيم خداى تعالى مى فرمايد: هيچ كس بار گناه ديگرى را به دوش نمى كشد. در حقيقت رسول خدا "ص" فرمود: اين اكنون دارد عذاب مى كشد و در همين حال خانواده اش بر او گريه مى كنند 0اين موضوع را در جلد ششم و همين جلد روشن ساختيم.

3- به پيروى از دستورپدرش- كه در جلد ششم به شرح آمد- از نقل و آموختن احاديث پيامبر "ص"خود دارى كرد. شعبى مى گويد: " يكسال و نيم يا دو سال با پسر عمر نشستم و جز يك حديث نشنيدم كه از پيامبر خدا نقل كند."

4- سخنش درباره طواف وداع براى كسى كه در حال حيض باشد. اين سخن را به پيروى از پدرش و برخلاف سنت پيامبر "ص" مى گفت. مدتى بر اين عقيده و نظر بود وچون ديد هيچ كسى با او همعقيده مداستان نيست ناچار دست از آن برداشت به سنت تسليم گشت- چنانكه در جلد ششم گذشت.

5- به تقليد از پدرش بدعتى را كه او گذاشته و منع كرده بود كه درباره آنچه به وقوع نپيوسته سئوال ننمايند نشر مى داد و مى گفت:مردم درباره آنچه بوقوع نپيوسته و نبوده نپرسيد، زيرا من شنيدم عمر بن خطاب كسى را كه درباره آنچه نبوده سوال كرد لعنت نمود. از بدبختى امت محمد "ص" تعجب نميكنيد كه برايش بدعت را بادشنام تحكيم مى نمايند و به وسيله كارى زشت او را ازانجام كار درست و پسنديده باز مى دارند؟

6- سخنى كه بر خلاف سنت ثابت و به پيروى از بدعت پدرش درباره عطر زدن در حال احرام زده است. بخارى و مسلم از طريق ابراهيم بن محمد بن منتشر از پدرش روايت كرده اند كه " پسر عمر مى گفت: اگر قير آلود شوم برايم خوش تر از اين است كه در حال احرام باشم و بوى عطر از من بر آيد. من رفتم پيش عائشه و حرف پسر عمر را به اطلاعش رساندم، گفت:پيامبر خدا "ص" بخودش عطر زد و سرى به همسرانش زد و به حال احرام در آمد." يا به روايت بخارى: "...به اطلاع عائشه رساندم، گفت: خدا از ابو عبدالرحمن در گذرد، من به پيامبر خدا "ص" عطر ميزدم و مى رفت سرى به همسرانش مى زد و بعد به حال احرام درمى آمد و بوى عطر از تنش بر مى آمد.

7-" به روايت نسائى: " از پسر عمر درباره عطر زدن به هنگام احرام پرسيدم، گفت: اگر قير آلود شوم برايم خوش تر از آن است. حرفش را به اطلاع عائشه رساندم، گفت: خدا از ابو عبدالرحمن در گذرد. من خودم به پيامبر خدا "ص" عطر مى زدم و مى رفت سرى بهمسرانش مى زد و بعد بوى عطر از او بر مى آمد 7.- آنچه مسلم و بخارى از قول مجاهد ثبت كرده اند. مى گويد: " من و عروه بن زبيربه مسجد در آمديم و ديديم عبد الله بن عمر در حجره عائشه نشسته است و مردم در مسجد دارند نماز مى خوانند 0از او درباره نمازشان پرسيديم، گفت بدعت است. عروه از او پرسيد: پيامبر خدا "ص" چند بار عمره بجاى آورد؟ گفت: چهار بار يكى از آنها در ماه رجب بود. نخواستيم حرفش را رد كرده او را دروغگو نمائيم. در همان حال صداى عائشه را در حجره شنيديم. عروه بانگ برداشت كه اى ام المومنين نمى شنوى پسر عمر چه مى گويد؟ پرسيد: چه مى گويد؟ گفت: مى گويد: پيامبر خدا "ص" چهار عمره بجاى آورد كه يكى از آنها در ماه رجب بود. عائشه گفت: خدا ازپسر عمر در گذرد. پيامبر خدا "ص" هر بار كه به عمره مى رفت او "يعنى پسر عمر" با وى بود و هرگز در ماه رجب عمره بجاى نياورد. "