ترجمه الغدیر

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

جلد 19 -صفحه : 162/ 66
نمايش فراداده

گوئى اين همان ابو سفيانى نيست كه وقتى مسلمانان قبيله بنى جحش بن رئاب از مكه به مدينه هجرت كردند خانه هاى آنان را تصاحب كرد و به عمرو بن علقمه فروخت، و درباره كارش چنين سروده اند:

به ابوسفيان از كارى بگو

كه عاقبتش پشيمانى است

بگو: خانه پسر عمويت را فروختى

تا با پولش غرامت جنگى بپردازى

خانه كسانى را كه با شما پيمان

داشتند و همعهد بودند

برگير آن را! برگير آن را!

چون طوقى به گردن آويختى اش

پندارى همان نيست كه اين قصيده را پس از جنگ" احد " سروده است:

با آنان مى جنگم و بانگ پيروزى سر مى دهم

و با پايه صليب آنان را مى رانم و از گرد خويش مى پراكنم

مويه كن " اى زن كافر " و به سخن دشمن اعتنائى نكن

و از گريه وشيون خسته مشو

پدرت و برادرانش از پى هم به خاك افتادند

از اشگ خويش به آنان بهره اى ده

و آتش كينه و اندوهى را كه در دل است فرو بنشان

زيرا همه اشراف قبيله " بنى نجار " را كشتم

و از خاندان هاشم دلاورى جوانمرد را و حمزه را كشتم

كه در هنگامه نبرد بى هراس و پايمرد بود