فرزندش سيد جمال الدين بن نور الدين على بن حسين ابو الحسن حسينى دمشقى نيز، فضايل و مكارم ياد شده را از او به ارث برده، تحقيات خود را در دمشق پيش علامه سيد محمد پسر حمزه نقيب الاشراف انجام داده، آنگاه به مكه- كه پدرش در ميان قبايل كوچك در آنجا بسر مى برد. مهاجرت كرد، و مدتى آنجا ماند. سپس وارد يمن شد، و اين مقارن بود با روزگار امام احمد بن حسن، وى به احوال اين شخص معرفت حاصل كرد و مراتب فضل او را شناخت، و قصيده اى در مدح او سرود، به مطلع:
يعنى: اى دوست، بسوى من باز گرد. چه خوش است آن درنگ و دورى، كه سرانجام آن اميد بخش و نويد وصال يار باشد.
سپس از يمن بيرون آمد و وارد هند شد. و به حيدرآباد- كه در آن زمان ملك ابو الحسن حاكم آنجا بود رفت، و اين امير، او را نديم مجلس خود و مقرب خويش كرد، تا زمانى كه ايام تيره روزى ابو الحسن فرا رسيد، و از طرف سلطان هند مغضوب واقع گرديد و زندانى شد. و بدينگونه روزگار بر سيد جمال الدين بر آشفت، و چنانگه برادرش روح الادب سيد على ساكن مكه به من اظهار داشت، و مدتى در حيدرآباد ماند، تا سال 1098 در آنجا درگذشت.
شرح حالى كه محبى در " خلاصه الاثر " از او آورده" 494: 1"، با مطالب فوق مطابقت دارد. و صاحب امل الامل، اورا ستوده و گفته است"ص 7":