ترجمه الغدیر جلد 22

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 22

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وى دانشمندى فاضل، و محققى باريك بين وتوانا، و اديبى شاعر بود. در درسهايى كه در حوزه استادان داشتيم، با ايشان بوديم به مكه رفت و در آنجا سكونت گويد. آنگاه به مشهد امام رضا عليه السلام سپس به حيدر آباد رفت، كه هم اكنون نيز در آنجا اقامت دارد، و مرجع فضلا و اكابر است. اشعار زياد در معميات و غيره دارد. و حواشى و فوايد فراوانى نيز نوشته است اينك نمونه اى از شعرش: درود و رنجورى فراوان، بمن روى آورده، و شگفتى سرا پايم را فرا گرفته از يكسو دريا احاطه ام كرد، واز دگر سو آتش از استخوانهايم شعله شر مى كشد. سرشك ديدگان بر رخسارم جارى است. ديگر مرغزاران وصال از ديد من بدور است، و دست حوادث فرمان مى راند.

اى كاش مى دانستم كه آيا خوشى كه سپرى شده، باز مى گردد؟ جانم فداى آن آهو اندامى باد، كه پيكرى باريك دارد، و شيرين و خوشگوار است. قامتى همچون نيزه دارد، كه جانها را مى ربايد.

و رخسار، آنچنان است كه گويى درختان بيشه شعله مى كشد و شرار مى ريزد ".

آنگاه بخشى از اشعار او را نقل مى كند، و مى گويد كه با او يك مكاتبه شعرى"منظوم" داشتم كه بر چهل و دو بيت بالغ است. ابيات زير از آن نقل مى شود:
- درود و احترام و بالنده ترين تحيت، درودى كه گوش زبان را بنوازد.
- درودى آنچنان شايسته و بليغ، كه زيبايى واژگانش با كمال معنى در آويزد.
- و بزرگداشت و تكريمى بسزا، نثار گراميترين ياران باد، برترين و آراسته ترين درودها.
- نخست بوسه برخاكى مى زنم كه خاكپاى و رهگذار دوست است، و مى كوشم تا مى توانم يادهاى خود را بياورم و روشن گردانم.
- از سرزمينى اين پيام نثار تو باد، كه همه ساكنانش در حمايت آن دوست كامكارند.
- بسوى آن بزرگوارى كه هركو بر درش شتافت، به هر عزت و نعمت دور و نزديك دست مى يابد.
- درگاه او، پناهگاه و ملجا بزرگان است، كه همه به تعريف او زبان مى گشايند.

جوانمردى كه خير و بركت و كليد بهشت را بر هر دو دست گرفته"يمن و يسار"، و ميمنت و مباركى را در يمن"دست راست" و بهشت و آسايش"يسار" را در كف چپ"يسار" دارد.
- جناب امير امجد، آن سرور گرامى كه جمال دين و سرافرازى است، خدايش يارى دهاد.
- اما بعد اين بنده از شور و شوقى كه به اوج رسيده و پايان ندارد، رنج مى كشم و ملامت مى برم.
- اين دوستار شما، از آن فراقى كه آتشش دل را به شعله گرفته، و كوه آرام و شكيبش درهم ريخته است، شكوه ها دارم.
- ما ياران را، گرچه دورى فراق از ديار يار دور داشته، و توفيق آنكه در استوارى پيمان مودت بكوشيم، از ما سلب شده.




/ 227